خلاصه روزای قشنگی بود اما بعدش به دلایل خیلی زیاد واسترس وفشار روحی از دستش دادم وهمه رویاهایمان خراب شد.بماند که چی کشیدم اون سال.
ولی خوب زندگی تجربه است ولی بعضی هاش سخته.
۳سال منتظر یودیم وبعد رفتیم کلینیک وباهربدبختی دوتاجنین گرید ای داشتم گذاشتم ونشد.خواست خداست چه کنیم.
خیلی خلاصه میگم که ناراحت نشین شاهنامه آخرش خوشه.
خلاصه روحیه خراب وداغون خواهرام همه بچه دار ۲تا ۳تا من بچه اول بودم وبی اولاد
خوب خواست خدابود
بعد از ۳سال دیگه بااصرار مادرم با اینکه همسرم اصلا هیچ وقت نه بار اول نه دوم راضی نبود دوباره رفتم کلینیک سیکل جدید سالشو نمیگ بعلتی
خلاصه بعد کلی دوا درمون ۲۱ تخمک ولی ولی ۵تا جنین .منم هایپر فرداپانکچرم بستری بیمارستان.دور جونتون به غ لط کردن افتادم حال واوضاع خراب بود دل خوش به۵تاجنین فریزی بودم