بعد اون تقریبا ی سال بعدش دوباره باردار شدم که اون شکر خدا خودش بتا پایین اومد و ب دردسر بیمارستان و... نکشید. دیگه شکر خدا تو این مورد دومی خیلی روحیه ام بهتر بود. مخصوصا که با مباحث تنها مسیر حاج آقا پناهیان آشنا شده بودم و همون روزا بحث گذر از رنج ها رو میخوندم فوووووق العاده نگاهمو ب زندگی عوض کرده بود برا همین راحت تر از قبل کنار اومدم باهاش.
بعد اون تا الان دیگه طبیعی باردار نشدم. آذر پارسال با جهاد دانشگاهی تبریز اشنا شدم و بخاطر ترس از خارج رحمی شدن برا بار سوم و اینکه سنمم بالا رفته اومدم میکرو. اسفند پارسال منفی شد انتقال اولم.
آزمایش های ایمنی و انعقادی و ژنتیک مولکولی و... نوشتن. آپکا پایین بود و مشکل انعقادی داشتم.
ب اصرار خودم هیستروسکوپی هم رفتم که شکر خدا معلوم شد سپتوم داشتم و نمیدونستم و اونو برداشتن.
الانم که منتظر ببینم کی دکتر تعیین کنه برم برا انتقال آخرین جنین هام.
الهیییییی که هیشکی دست خالی از این راه پر خرج هم روحی هم مادی بر نگرده.