بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

عزیزم مرکز ما اتاق کوچیک دارن ولی من همسرم  نتونست با حضور من انجام بده و دیگه استرس داشت من اومدم بیرون 

توکل به خدا 

دو هفته که از اول پریودی تا روز انتقال

اینا دیگه چیه فکر و خیال و گرفتاری ما بیچاره ها کمه حالا باید به این چیزاشم فکر کنیم ؟ من دوتا جا تا حالا پانکچر شدم تا بحال ازمون نپرسیدن با هم میخواین برید برای دادن نمونه یا نه یعنی اصلا حق انتخابی نبوده بعدم تو اون شرایط پر استرس آدم چجوری بره تو یه اتاق غریب که حالا همسر نمونه بده که از لحاظ شرع قشنگ ما ایراد نداشته باشه.  وای واقعا با خوندن حرفای امروز راجع به این قضیه عصبی شدم دیگه باید مراکزمونو بر حسب این انتخاب کنیم که آیا میشه و اتاقی هست که ما موقع دادن نمونه باهم باشیم خنده داره واقعا کی تو اون موقعیت به این چیزا فکر میکنه و واقعا میتونه خانم بخاطر زدن آمپولا تقریبا روز عمل شکم درد و تخمدان درد داده تا حدودی بعد وایسه تو اتاق که آقا ....

بمن که حتی اگه میگفتن برو تو اتاق با همسرت هم نمیرفتم تو رو خدا این چیزا رو نگید استرس رو زیاد میکنه البته منظورم به شما نیست ممنون که از کسی سوال کردید و اینجا برای دوستان گذاشتید حرفم با شما نی حرفم با قانونهایی که به اسم دین ما هست که چه قوانین پوچی رو داره به گوش مردم بیچاره ما....

ماها به اندازه کافی استرس داریم تو این پروسه آی وی اف توروخدا به این حرفا و این قانونا بها ندید که مثلا حالا حتما بریم جایی که اتاق بدن تا بتونیم...... 

فقط خدااااا کافیه و از دل ما گرفتارا باخبر 💚

سلام عزیزم

حکم کلی همونیه که بالا نوشتم: بچه که مشخصه حلال زاده ست و مشکلی نداره 

استمنا هم که حرامه 

چیزی که شما میگین دیگه مصداق هاست که متفاوته

این سایت رو بخون اخر مطلب درمورد ضرورت توضیح داده

http://www.islamquest.net/fa/archive/fa27190

ولی پیشنهاد من اینه که برای نمونه تا جایی که امکانش هست همسرتون رو یاری کنید تا خیالتون راحت باشه گناهی هم صورت نگرفته

عزیزم من برای دفع از پله خیلی بالا و پایین رفتم و کاچی و دمنوش دارچین خوردم. پله خیلی تاثیر داشت. وقت دلپیچه مُسکن نخوردم. چون میگفتن کامل دفع نمیشه. موقع دفع رحم یکم انقباض داره واسه همون میگن بهتره مسکن نخوریم. درد رو تحمل کنیم تا کار به کورتاژ نرسه. تا وقتی لکه و خون داری همه تلاشتو بکن تا کامل دفع بشه.

بانظرت موافقم انگار اون مرد بیچاره برای لذت اینکار رو کرده بابا بنده خدا مجبوره برای خوشی ولذت که این کار رو نمیکنه خدا خودش از دل همه اگاهه 

ممنونم عزیزم. من دیروز از حرف یه خانومی توی یه تاپیک دیگه خیلی ناراحت شدم که گفتن اون بچه حرامه. دستت درد نکنه گلم ❤

سلام عزیزم، تقریبا توی شرایط مشابه سیکل من بعد از هیسترو عقب افتاد، اگر صلاح دونستی با مشورت کارشناس مامایی قبل از شروع سیکل انتی بیوتیک استفاده کن، که اگر عفونت مخفی هم داشته باشی، خوب بشه، و سیکل به تعویق نیفته، انشااله برات خیر باشه

(البته اگر بتوتی با دکتر محیطی ویزیت بشی، تایید ایشون در مورد زمان هیسترو بگیری عالی میشه)

عزیزم من قصدم کمک به ارامش دوستان بود که بخاطر شرعی بودن جنین هاشون نگران بودن

من نمیدونم شما تجربه کدوم مراکز رو داشتید

ولی من سه تا مرکز متفاوت هم چندبار ای یو ای شدم و هم چندبار پانکچر و اتاق نمونه گیری هم همیشه یک اتاق خواب ساده و تمیز بوده با تخت و سرویس بهداشتی و... 

البته یکی از مراکزی که تجربه کردم از همونایی بود که اقا جدا میرفت اتاق نمونه و خانم میرفت لباس عمل میپوشید برای پانکچر 

فکر نکنید منی که این پیام رو گذاشتم درد کشیده نیستم یا از شرایط بیخبرم من طلبه هم در این شرایط قرار گرفتم.

من فقط میخواستم خیال دوستان رو بابت جنین هاشون راحت کنم نیت بدی نداشتم اگر ناراحتتون کردم عذرخواهی میکنم.

👌منم همیشه همراه همسرم میرم. همسرم مقیده.

دقیقا چرا باید بگن حرومه کارش مگه از سر خوشی رفته تو اون اتاق با اون حال با اون استرس چه لذتی برای اون بنده خدا داره که بگن بهتره جایی برید که اتاق بدن..... 

دلم نمیخواد خیلی وارد این مسائل شم و راجع بهش حرف بزنم چون به شدت بعضی از این قوانین عصبیم میکنه ولی واقعا بهم فشار آورد که خواستم اینجا بنویسم آخه کی تو اون موقعیت....

خدا به داد دلمون فقط برسه که تو این راه با چه چیزا که روبه رو نشدیم 💛

دقیقا من دیشب یه خانومی که واگذارش کردم به خدا میگفت بچه ای که اونجوری به وجود میاد حرامه البته منم حسابشو رسیدم ولی قلبم شکست حتی گریه کردم چون اون خانوم حال منو امثال ما رو درک نمیکنه کاش مردمون یکم بفهمن کا حرفی نزنن که قلب کسی بشکنه. حالا نه که همسرامون توی اون اتاق دارن حال میکنن والا بنده خدا همسر من اینقد استرس داشت و به زور ساعت ۸ صبح همه پشت در منتظرن اتاق خالی بشه خیلی مسخرس. البته که اون بچه کاملا حلال زاده هست. ❤

خواهش میکنم پست بعدی که لینک سایت رو گذاشتم بخونید

اون بخش ضرورت که به دوستمون گفتم

مال من شامل ضرورت هم فکر کنم  نمیشه🤕

ولی موافقم تو اون شرایط استرس انقدر بالاست که چاره ای نیست

من که عرض کردم منظورم به شما نی و تشکر کردم که سوال کردید به دوستان کمک کنید حرفم کلی بود آخرین پیامی که راجع به این موضوع امروز خوندم پیام شما بود از صبح که داشتم پیامارو میخوندم چندبار اومد ریپلی کنم و بنویسم و هی بیخیال شدم دیگه گفتم بزار اینجا بنویسم حرفم اصلا به شما نبود گلم کلی گفتم که دوستان اصلا نباید به این چیزا تو این پروسه فکر کنن. ماهم از سر ناچاری داریم با این شرایط بچه دار میشیم پس نباید برای ماها از این قوانین بزارن و بگن حرام حرفم اصلا شما نبودید گلم.

من یکبار بیمارستان بهمن و یکبار مرکز مام پانکچر شدم گلم تا الانم اصلا ندیدم از کسی بپرسن میخوای تو اتاق بری با همسرت یا نه که گفتم حتی اگه میگفتنم من نمیرفتم همسرمم مطمئنم قبول نمیکرد تو اتاقهای غریب تو اون موقعیت و روز پانکچرم باهاش برم تا اون نمونه بده.

گلم قصدم ناراحتی شما نبود از شما تشکر هم کردم منم از شما ناراحت نشدم عزیزم تمام حرفم کلی بود که بگم دوستان اصلا بهش فکر نکنن و راجع بهش حرف نزنیم.