ممنون عزیزم
من کلی داستان داشتم با این چند قلویی پر از گریه و استرس و... بچه های تاپیک میدونن
اولش یکیشو ریداکت کردم که اونی که ریداکت کردم باعث التهاب و عفونت تو رحمم شد و کیسه آب یه قل دیگمو پاره کرد تو ۱۳ هفته و این آغاز گرفتاری و گریه ها و دکتر رفتنای هر روزه من بود،،تا ۲۰ هفته آبریزش داشتم اما حاضر نبودم ختم بارداری بدم با اینکه برام خیلییی خطرناک بود و همه دکترا بهم گفتن کورتاژ کن و ختم بارداری بده...
تو همون ۲۰ هفتگی رفتم تهران پیش دکتر رحیمی شعرباف خدا خیرش بده گفت قل دوم که کیسش پارست دیگه سالم نیست اونم برات ریداکت میکنم که بتونی قل سومی که سالمه رو نگه داری..
بازم خداروشکر،،الهی خدا این کوچولومو برام سلامت نگه داره
چقدر طولانی شدا،فقط گفتم اینارو که بدونید از رو شکم سیری دوتا بچه رو ریداکت نکردم و دلم خون شد براشون😥امیدوارم منو ببخشن بچه هام