بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

خیلی عجیبه.یه چیز دیگه که اونجا فهمیدم این بود که اکثر مریضاشون یا جنین اهدایی بودن یا تخمک اهدایی.مگه میشه؟اینش بیشترر شک برانگیز بود مریم جان.تازه جنین شناسش برا راضی کردن مت میگفت حالا اولین بچه رو جنین اهدایی بگیرین بعد برا بچه های بعدی از جنین خودتون باردار میشین.خب اگه میشه با جتین خودمون باردار بشم دیگه چرا برم جنین اهدایی بگیرم.البته احساس میکنم این جمله از دهنش در رفت و در واقع نمیخواست اینو بگه.دیگه دید هر چی میگه رو من اثری نداره از دستش در رفت این حرفو زد.منم الکی گفتم روش فکر میکنم و به شکهرم گفتم حتی یه دقیقه دیگه نمیخوام اینجا بمونم

بهار جون راست ميگي به خدا به جاي لذت بردن همش نگرانم

سلام عزیزم نگران نباش توکل به خدا انشاءالله همه چیز درست میشه منم چنین روزی رو تجربه کردم روزی که بچم سقط شد تا چند ماه افسرده شده بودم میرفتم تو اتاق درو می بستم گربه میکردم ولی کسی جز خودم این قضیه رو درک نمی کرد به این فکر کن که شاید خیر و صلاحی توش بوده و انشاءالله خدا با بهترین تقدیر برات جبران میکنه خودش تو قرآنش گفته بعد از هر سختی آسانی است نگران نباش

روز۱۵

حق داری واسه ما حتی مثبتشم ناباوره همیشه نگرانیم خدای نکرده تو ذوقمون نخوره ولی بنظرم بی خیال باش همون خدایی که خواست برات مثبت بشه همونم هواتو داره😍😍

مبارکه عزیزم بسلامتی ودلخوش تا آخرش کاش منم الان برم با این صحنه مواجه بشم😬😁چقدر خنگم که هنوز امید دارم

قربونت عزیزم ممنون انشالله ک روزی خودت ب حق مادر امام زمان

سلام گلم من نمیدونم شرایطتت چطوریه در مورد،بچه دار شدن .

ولی شرایط منم مثل شماست پیش مادر شوهر و تو تا جاری فضول که فقط،یه ذره بین گذاشتن ببینن من کجا میرم کی میاد خونم.چه میخورم چی میپوشم.در حدی که بخدا فکر میکنم اینا مریضن چون زنا اینطوری هستن ولی نه تا اینحد و تو زمونه.

خواستم بگم اگه میخوای میکرو کنی انجام بده وقتت رو تلف نکن.چون چیزی نداره اونا بفهمن اگه شوهرت همکاری کنه.دکتر رفتنات که بگو میرم کلاسی یا خونه مادرت یا ...

امپولات هم بگو شوهرت یاد،بگیره برات بزنه.اون روزای اولم که استراحتی.نهایت سه روز اول زیاد نباید تحرک داشته باشی

وگرنه راحت میتونی بری خونشون و..کارای عادی رو انجام بدی البته خیلی باید مراقب باشی.

در کل من این کار رو کردم پس تو هم میتونی انجام بدی.

و یه نصیحت چون این موردم داری...سعی کن رفت و امدت رو کم کم ...کمتر از قبل کنی اگه هر روز میری بکن دو رو در میان یواش یواش بکن هفته ای یه روز و...

میشه ولی،با ارامش  ...

بخدا اونا هر روز میمدن خونه ام چقدر استرس داشتم بفهمن ..

الان راحت ..

تو هم میتونی ....

ببخشید طولانی شد ولی دلم نیومد تجربه ام نگم و زمان برای ماها خیلی خیلی مهمه ...

سعی خودتو بکن با هر روشی که صلاح میدونی.

تو رو خدا زندگی خودتو فدای دیگران نکن.

من کردم ..بجای تشکر .حرفا شنیدم که .........

موفق باشی دوست گرامی .

مرسی عزیزم منم به خاطر حرفای دیگران جرات ندارم برم 

ولی حرفات ارومم کرد مرسی ک راهنماییم کردی.. از شما مثبت شد؟

سيمايي جون مبارك باشه عزيزم😘

انشالله خدا تو هر لحظه دستامون رو محكم بگيره🙏🙏🙏

عزیزم امیدوارم بهترینا برات اتفاق بیوفته خیلی زود. راستش اونشب که گفتی بعد رفتن مادرشوهرت دعواتون شد میخواستم بگم مادرشوهرت،شوهرت رو پر کرده و انداخته به جونت ولی ترسیدم دعواتون شدت بگیره. غصه نخور میگذرن این روزا. حتما ازشون دور شین. و بخاطر زندگیت و همچنین بخاطر اینکه دشمن شاد نشی،سعی کن با سیاست و محبت با همسرت یه زندگی شاد بسازین. اشتباه کوچیکی نکرده همسرت اما اگه میخوای باهاش ادامه بدی دائم بهش غر نزن. چون هم کلافه میشه هم اینکه یواش یواش اشتباهی که مرتکب شده براش کوچیک و ناچیز جلوه میکنه

عجب.... خب شرایط اون اونطوری بوده نباید تورو با خودش مقایسه کنه.متاسفانه بعضی از این قدیمی ترها هرچی میگی که تغذیه و شرایط آب و هوایی و شرایط زندگی (پر استرس) امروزه مثل قدیما نیست و توان و سلامتی آدمها با اون وقتا خیلی فرق داره اصلا تو کلشون نمیره.

قربونت ممنون محبت داری