آهو جون من موقعیت مشابه تو رو تجربه کردم و از نزدیک دچارش بودم متاسفانه کسانی که اعتیاد دارن قابل ترحم میشن ،من تجربه خودم و اطرافیان اون شخصو بهت میگم البته شاید تو اینطور نباشی گلم ، من خودم به شدت عذاب وجدان داشتم که این ادم گناه داره و به شدت دلم میسوخت ، خلاصه اون ادم گرفتار مواد بود و من کرفتار دلسوزی و عذاب وجدان ، تا اینکه یه جا دیگه دیدم دارم نابود میشم و اینده و زندگیم تو خطره و نمیتونستم تصمیم بگیرم رفتم پیش مشاوره چشمام باز شد یکی از جمله های تاثیرگذار مشاور این بود که میدونی چرا انقدر دلت براش میسوزه ؟ گفتم چرا ؟گفت چون کسی دلش به حال تو نسوخته ،دقیقا با این جملش بهو اشکام سرازیز شد چون زده بود به هدف و دقیقا درست گفته بود ، عزیزم من میفهممت ولی کم کم متوجه شدم من مسئول زندگی دیگران نیستم و مسئول انتخابات دیگران هم نیستم اون ادم معتاد خیلی مظلوم بود و خیلی دلم براش میسوخت یه کارایی میکرد که تا ته دلمو میسوزوند مولا میشست گریه میکرد و ازم کمک میخواست واقعا خیلی ناراحت کننده بود ولی مشاور بهم گفت وقتی مصرف میکنن همینطور مبشن رئوف و مهربون و مظلوم خلاصه رفتم از مرکز ترک اعتیاد هم سوال کردم و تازه ماهیت مواد کوفتی رو درک کردم
آهو جون من بریدم و رفتم دنبال زندگیم اوایل به شدت اذیت بودم تا صبح خوابشو میدیدم تو خواب گریه میکردم بیدار میشدم دنبالش میگشتم دقیقا یک ماه اینطوری بودم و اون ادم هم خیلی اذیتم کرد هی پیام هی پیگیری همه جا دنبالم بود ولی کندم و جالب اینکه بالاخره اونم کند و مشاور بهم گفت وقتی مطمئن بشه تو نیستی میچسبه به یکی دیگه و کلا رفت و دیگه اسمم نیاورد ، اهو جون از ماهیت مواد اگاهی نداشتم یه دکتر تو مرکز اعتیاد بهم توضیح داد و تازه فهمیدم اون ادم به جز به دست اوردن مواد به هیچی اهمیت نمیده کلا تمام تمرکز ذهنش مواد هست مواد میشه همه کسش و...
کندم اهو فرار کردم اصلا باورم نمیشه ولی کندم با یه عذاب وجدان خفن بازم تونستم بکنم و خودمو نجات بدم و الان از تصمیمم خیلی خوشحالم اگر میموندم فقط یه منبع تغذیه روحی و روانی و مالی اون ادم بودم ، در مورد اینده هم اصلا و اصلا واصلا نمیشه پیش داوری کرد
ببخشید سرتو درد اوردم عزیزم نوشتتو خوندم انگار نوشته های چندسال قبل خودمو خوندم گفتم تجربه خودمو بهت بگم