بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

درستش همین کار شماست عزيزم، ،،منم چند روز گریه کردم بعد سقط خیلی ظاهرم خوبه حتی تو محل کلامم گفتم کیست داشتم چند روز نیومدم نگفتم کورتاژ شدم الان هم مهمونی میرم سرکار میرم حتی همسرمم فکر میکنه حالا عادی شده ولی از درون داغونم همش خواب بچه و نوزاد میبینم هرچقدر هم میگذره بجای اینکه برام بهتر بشه دارم بدتر میشم شما اصلا مثل من نشو ایرانتو قوی کن همینطور هم الان میگی و پیش گرفتی عالیه من حتی الان به کسی نمیگم برام دعا کنه آنقدر که الان داغون شدم سر انتقال های منفی داعون نشدم ،، سنم بالاست تخمکام بی کیفیت و پوچن شوهرم بعد سقط داروهاشو قطع کرده و دیگه ميگه ادامه پانکچر منتفیه ،این بارداری برای من معجزه بود انگار پرت شدم تو برزخ فقط الان به طاهر زندگی عادی دارم ،فقط دیروز دو تا خبر بارداری دوتا از اقوام شنیدم اراده کردن باردار شدن 

الان شما شرایط خاص دارید منم درددلم گرفته ببخشید، ، فقط میدونم خونریزی خودتون خیلی بهتره من متاسفانه به خونریزی نیوفتاده کارم به بیمارستان کشید درسته اونجا هم بد نبود ولی ترجیح خودم این بود که تو خونه سقط کنم فقط از صمیم قلب آرزو میکنم این قضیهرا با کمترین اذیت رد کنید عزيزم 

عزیزممممم واقعا متاسف شدم 

چون خودم تجربه سقط رو داشتم کاملا درکت میکنم

مطمئنم و ذره ای شک ندارم خدای ارحم الراحمین برات جبران میکنه قوی بمون و توکلت به خدا باشه

با همه وجود برات دعا میکنم به زودی باردار بشی و تا آخرِ بارداری همه چی به خوبی پیش بره

از رحمت خدا ناامید نباش عزیزم

شرایط هممون اینجا تقریبا مشابه هم هست سقط داشتیم انتقالای منفی داشتیم سالها دویدیم و نرسیدیم ولی مگه چاره ای جز ادامه دادن هست؟

خسته نشو اجازه نده ناامیدی بهت غلبه کنه وعده ی خداست که ان مع العسر یسری

یکم به خودت استراحت بده دوباره بلند شو اصلا از خدا نپرس چرا نشد چرا برای من نمیشه فقط بهش اعتماد کن بزار خودش برات بچینه که اونجوری قشنگتره

اصلا نمیدونم چی بگم ،فقط دعا میکنم خدا دلتو آروم کنه،منم مشابه این روزای شمارو داشتم دو دفعه،الهی خدا برای هیچکس نخواد،الهی بزودی خدا برات جبران کنه عزیزم

چه خوبه این همدردیها،کاش دو سال پیش که تو شهر غریب غرق خون دولا دولا در به در دنبال مطب و بیمارستان بودم شما دوستای خوب رو میشناختم،یه وقتایی از درد بی کسی بالشت میذاشتم تو دهنم جیغ میزدم گریه میکردم

الهی خدا ادم هایی مثل شما رو زیاد کنه

کار خوبی کردی ان شااالله همه چی عالی پیش میره

عزیزم باید بذاری یه مدت بگذره،اتفاق کم و اسونی نبوده،گریه هاتو کن،گله هاتو کن،اما بعدش دست بذار رو زانو هات یا علی بگو بلند شو

یادمه بیمارستان بستریم کردن،حال روحی خراب برای دومین بار در ماه سزارینم کردن لوله دومو در اوردن،همراه خانم نداشتم🥺بیمارستان نذاشت شوهرم بیاد داخل ،بهیاری نبود که کمکم کنه،تو منطقه محروم بودم به خاطر شغل شوهرم

هم اتاقی ها شیرینی پخش میکردن برای تولد نوزادشون و منی که فهمیده بودم افتادم تو مسیر نازایی،بعد اون ماجراها تا مدت ها از درون نابود بودم فقط یه جمله نجاتم داد یه جمله امید بهم داد،فان مع عسر یسرا ،گذاشتمش بک گراند گوشیم که هر روز ببینمش

قوربونت برم مهتاب جانم ک اینقد مهربونی 

بخدا از شدت درد نمیتونم تکون بخورم کمرم دولا شده 

خود جنین این عصریه دفع شد ولی همچنان دردم شدیده 

دیدمش دست و پا داشت چشماش مشخص بود

تجربه کردن بعضی از دردو ناراحتیتا چقد سخته 

عزيززززم🥺

ان شاءالله خداوند ب زودي دلت رو شاد كنه ك تموم سختيهات رو فراموش كني ❤️

عزیزدلم منم تاخودم تجربه نکرده بودم درکی از سقط نداشتم فقط همدردی میکردم ولی الان با تک تک سلولای بدنم درک میکنم چی میکشی 

ولی اگه خدا بخواد برا شماهم معجزه اتفاق میوفته

من اینو بچند نفر دیگه هم گفتم تو همین تاپیک آدمایی بودن دکتر جوابشون کرده و پیشنهاد جنین اهدایی داده بود ولی طبیعی باردار شد 

امید داشته باش ب خودت بیا نذار این غم بهت غلبه کنه بعدا وقتی بخودت بیای میبینی دیر شده افسرده و پیر شدی 

اینقدرم بهش فکر نکن تا خوابشم نبینی سعی کن ی مدت کوتاه تا سرحال میشی بیخیال این چیزا بشی و بفکرشون نباشی

منم ۸ساله منتظر این روزا بودم ،همسرم واریکوسل داشت عمل کرد ۱سالو ۷ماه بعد عمل باردار شدم،۵ماه بعد عملشم ۲بار انتقال دادم منفی شد 

بیخیال انتقالو این دردسرا شده بودم داشتم باهاش کنار میومدم گفتم قرار نیس همه بچه دار بشن بدون بچه هم میشه شاد و خوشحال شد 

در شرف راه انداختن کار بودم ولی باردارشدم و دوباره روز از نو و روزی از نو

دوستان

از ظهر سمت راستم تا حالا چند بار تيركشيده و اگر زياد نشستم كمرم كمي درد ميكنه 

روز س انتقالم ميتونه نشانه لأنه گزيني باشه يا زوده  😃

وای ژیان🥺😭خدای من توکه همه چی خوب بود چی شد یهو😭

ژیان🥺

الهی بمیرم

انشالله خدا به دلت آرامش بده 

ژیان جانم 

از ته قلبم ناراحت شدم 

چقدر حرم ب یاد شما دوستای گلم بودم و هستم 

من کامل درک میکنم الهی این روزای سخت بگذره 

خدا بزرگه 

دلتو ب خدا بسپار 

درد سقط درد سختیه بیشتر از جسمی روحی هستش 

فدای دلت گریه هاتو کن صحبت کن ولی تو خودت نریزی ها 

من ی مدت ب شدت حالم بد بود ازبغض گلو دردش میزد ب گوشم 

الانم هست ولی دلمو سپردم به اقا امام رضا ع