میخواستم همسرمو واسه روز عشق خوشحال کنم و جشن بگیرم
ودوستامونو دعوت کنم
دیروزم با دخترم ک 3ماهشه رفتیم پیاده روی توی منیریه یه ست خوشکل لباس ورزشی دیدم براش چون باشگاه میره دوست داره میپوشه
بعد داشتم شب با دختر خالم توی تل هماهنگ میکردم ک چطوری جشن بگیرم و کاراشو بکنم چون دخترم کوچیکه سخته یکم اینم بگم تو این 6 سال ک از ک میگذره از ازدواجمون تا حالا از این کارا نکردم براش ولی اون اکثرا همیشه خوشحالم میکنه
بعد یهو گوشی رو قاپید از دستم همه پیاماموونو خوند هرچی اسرار کردم جون هیوا دخترمو قسم خوردم گفت میخوام یکاری بکنم خرابش نکن حالمو نگیر و اینا گوش نکرد داد زدم سرش گفتم اه اصلا لیاقت نداری ب جهنم بخون...
بعد رفتم تو دستشویی گلی گریه کردم ک نفهمه و صورتمو شستم و اومدم با هم قهریم از دیشب
حالم خیلی گرفتس
ب نظرتون چیکار کنم؟؟؟