2777
2789

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

عزیزم براچی میخای بخری وقتی همچیوداری مگه نگفتی همسرت تمام وسایلوداده بهت وتوخونه هستی تازمانیکه ازد ...

اوسکولم نخرم 😂😂 میخرم برای پشتوانم چه اون بده چه نده جا پامو سفت میکنم به هیچ مردی اعتمادی نیست

عه گلی اومدی خونه رو به شوهرت دادی ؟؟؟

نه ندادمش ولی مهریه و طلاق نداده فکر اینم خودم با پس اندازم خونه بخرم بچه هم بهش بدم برم دنبال زندگی و مهریه و طلاقم این مهریه و طلاق بده نیست 

نه ندادمش ولی مهریه و طلاق نداده فکر اینم خودم با پس اندازم خونه بخرم بچه هم بهش بدم برم دنبال زندگی ...

خوبه پس 

خونه بگیری 

اگر یه موقع اومد اذیتت کنه میری خونت 

اونم به غلط کردن میفته 

اگر بعدا بفهمه خونه دار شدی سکته میکنه😹

نره خرهای سایت درخاست ندن مرسی

اوسکولم نخرم 😂😂 میخرم برای پشتوانم چه اون بده چه نده جا پامو سفت میکنم به هیچ مردی اعتمادی نیست

عزمزمه طلاقت توافقی بود یانه

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
بیشتر ببینید
خوبه پس خونه بگیری اگر یه موقع اومد اذیتت کنه میری خونت اونم به غلط کردن میفته اگر بعدا بفهمه خونه د ...

نه برنامه براش دارم ولی مهریه بهم نداد 

مجبورم با پول خودم خونهذپرند بخرم

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز