اول بهانش این بود میخوام خونمو عوض کنم گفتیم اوک بیا زنداداشمم طفلی چیزی نمیگفت
بعد دیدیم نه وسایل جمع کردن نه چیزی گفتیم برگرد خونت دیگ خودت هیچی همسرت شاید راحت نیست اینجا که گفت میفروشم خونرو گذاشتن بنگاه بفروشن
خونه مامانم دو طبقست اینا طبقه دوم میمونن
داداشم وابستست به مامانم ولی مامانم بیجاره قبل از اینکه برن سر خونه زندگیشون با یه ترفندی فاصله گرفته بود از داداشم الان باز شروع شده
زنداداشم خیلی دختر خوبیه که تا الان هیچ اعتراضی نکرده ولی امروز به من گفت حرف بزنین باهاش بریم سر خونه زندگی خودمون حق داره واقعا
نمیدونم چیکار کنم بریم دنبال زنداداشم و بچش ببریمش خونه خودش تا داداشم مجبور شه بره یا چی😑