ببینید نمیدونم یادتون هست یا نه قبلا یه تاپیک زدم ازش ولی خطا خورد پاک شد که خلاصه اش این بود که
(داداشم ۲۴سالشه و بیکار و بی پول با یه دختره دوست شده که ۱۷سالشه و شدیداً ازدواجی،دختره هم به شدت تیغ زن...در حدی که داداشم تا حالا دو تا وام ۲۰میلیونی برا دختره خرج کرده..برای تولد دختره من رو فرستاد و نزدیک ۵تومن باکس تولد خریدم...بعد چون من خریده بودم از تو کیفم ..کلیدم افتاده بود تو کادو ها
...داخل پرانتز بگم ..بابای من حتی یه میلیون پس انداز نداره...و دار و ندارش قسطی و وامی هست
.
این دختره خانواده شدیداً سنتی مذهبی هستن
بعد یه بار داداشم گفت به من گفته بیا ازدواج کنیم..گوشی تو بفروش برو حلقه بخر و...
منم رفتم بهش گفتم تو مجازی که دختر جان الان وقت ازدواج نیست..خانوادت بفهمن تو رابطه ای برات بد میشه داداش من آه در بساط ندازه.. بابامم بی پوله،فکر ازدواج و از داداش من بیار بیرون..بذار بره سر کار بعدا دو سه سال بعد حرفشو بیار
آقا اینو من گفتم .....اونم رفت همشو اسکرینشات گرفت داد داداشم.
داداشم اومد کلی سرم داد زد..فحش داد...برای اولین بار تو زندگیم که تو چیه منی و......به تو چه...غلط کردی به اون پیام دادی...
دختره حتی به مامانم زنگ زد آره دخترتون داره تو زندگی من و پسرتون دخالت میکنه
انگار که اونا نامزدند
بعد داداشم ازون موقع تا الان دو ماه گذشته به من سلام نمیکنه
بعد از
بعد از آذر تا الان که اردیبهشت هست من هی میگفتم دسته کلید منو بهم بدید...لازم دارم و دختره نمیداد لج کرده بود