2777
2789

منو جاریم همسایه ایم

رابطمون خوبه رفت و امدمونم زیاد جاریم چهارتا بچه داره برای همینم زیاد نمیتونه تنها جایی بره کمبود محبت کارزیاد و استراحت نداشتن ازش یه ادم عقده ای ساخته

حالا من بیرون میبرمش به بچه هاش تو درساشون کمک میکنم و...

ولی پسر من با یکی از بچع های اون همسنن کلا درگیری دارن اصلا بچع هاش انگار کلا از من متنفرن 

امشب خونه خواهرشوهرم بودیم یهو صدای داد و هوار از اتاقی ک بچه ا بودن بلند شد

رفتم دیدم پسر بزرگ جاریم که ۱۲ سالش سر پسرمن داد میزنه ک تو خواهرمو زدی

منم پسرمو صدا کردم‌گفتم بیا اینور دیگ دفعه بعد پسرمم زد زیر گریه گفت بازم دعوام کرده

منم بهش گفتم فلانی اون پسرعموته همین امروز من سه ساعت باتو درس کار کردم بس کن دیگه بچه هارو ولشون کن دعوا میکنن فقط پسر من ک نمیزنه خواهرتوم میزنه

دعوا کردن بیا بمن بگو

هستین بقیشو بگم؟

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

و از اتاق اومدم بیرون و دیگم با اون بچه حرف نزدم بخدا دوس ندارم با یه پسر بچه لج کنم ولی خیلی خستم کرده رفتاراشون چون نزدیکیم همه مهمونیام باهم دعوت میشیم اینام میریزن سر بچه من

قبل این جریانام جاریم جلوی چشمم به خواهر شوهرم میگفت اره فلانی (پسرمن) شعر خوندن بلد نیست دختر من بلده

تو پارک ک میریم کسی باهاش دوست نمیشه با دختر من میشن

همشم الکی و چرتو پرت و من احمققققق تو سکوت نگاه کردم

بعدشم از پله ها میومدیم پایین جاریم گفت بچمو میگیری بغلت منم خیلی حرصی بودم گفتم شرمنده خستم حال ندارم

برگشت به خوااهرشوهدم گفت نمیدونم برادرشوهرم چجوری اینو گرفته و همیشه بیحاله و انگار افسردس

به نظرم به فکر پسرم باش اعتماد به نفسشو مراقب باشی 

مثلا دعوا شد نگوحالا تو بیااینور تو کوتاه بیا و...

کلن نیاز داری یه مشاور راهنماییت کنه 

نه اینکه مشکل بزرگه نه برای اینکه توهرموقهعیتی بدونی چیکار کنی بهتر

دارم دیوونه میشم از رفتاراشون همشششش یمن میگ مثل خواهرمی دوست دارم

منو راه میندازه اینور اونور بچه هاشم یبار نمیگه بهشون اینجوری نکنید

منم الان حتی عذاب وجدان گرفتم ک پسر بزرگش به گریه افتاد تو مهمونی و خواهرشوهرمم فهمید یجوری شد 

تو دعوای بچه ها دخالت نکنین میبینین با هم نمی‌سازند جدا مهمونی برین

نمیشه دخالت نکرد اخه پسر ۱۲ ساله سر پسر ۵ ساله داد بزنه و دعواش کنه

من رفتم اتاق پسرم از ترس رفته بود ی گوشه

من بارها بع این پسر گفتم دخالت نکن نکنننن

کار اشتباهی میکنی که درس رو کمک میکنی یا هرچیزی خیلی خیلی سرد برخورد کن و درحد سلام علیک و احترام  ارزش خودتو بالاتر بدون و بی محلی شدید بکن و کلا نادیده بگیر 

چون با این قشر ادما هرچقدر بحثو جدل بکنی بدتر میکنن و کش میدن اخرم کاسه کوزه رو سر خودت و بچت  میشکونن هزار تا عیب روت میزارن 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز