امشب مهمونی خونه ی یکی رفتم حس میکنم مزاحمشون بودم

باتوجه به اینکه فامیله و میشناسیش به لحاظ تمیزی چطور ادمیه ؟ شاید از این کثیف شلخته هاست

اسي اتفاقا خيلي تميز 

عكس كازش كذاشتن قبلا برق ميزد

افسردگی شدید داشته 

منم بچه ندارم و دوروز در هفته میرم سر کار ولی  هم خودم هم خونه ام آشفته است

در واقع افسردگی دارم، دکتر نرفتم ولی میدونم که دارم

اما مهمون که دعوت میکنم به همه چیز میرسم

واااای یبار ماهم مجبور شدیم 1 روز بریم خونه فامیل تو شهر دیگ 

وااای😭دلم میخواست بمیرم از بس خونشون بو میداد. 

انگار نفسمو گرفته بودن

مرغ درست کرده بود انگار هیچ کاریش نکرده بود

بوی بد مرغ و پوستی که انگار در هم نیاورده بود شل و ول تو خورشت بود😭😭😭

بعد دیدم لیوان های سر سفره رو با اب خالی اونم 1 دور ی اب میزد میزاشت تو ابچکون

یعنی ریکا هم نمیزد 

واقعا وضعیت بدی بود

مهم همون خودش رفتاریه

بعصی ها کلا خونشون اینطوریه و حداقل برا خودشون عادیه یا هم خودشون هم ناراحت هستن اما نمیتون خونه رو تمیز کنن یا بخاطر کوچکی خونه و زیاد بودن وسایل یا نداشتن سلیقه

بعصی خونه ها قصره و تمیز اما وقتی بری خونشون ممکنه احساس کنی دشمنون حساب میشی

البته تمیز هم مهمه 

بستگی به مهمون هم داره یه مهمون هست اگه فقط یه اشغال کوچک ببینن میگن اینا کثیفن یا میگن بهمون بی احترامی شده

مثلا یادمه یه دعوت شده بود و تاپیک زده بود از غذایی که گزاشتن جلوی ما شاخ درآوردیم که این چه غذاییه جلوی ما گزاشتن و انتطار بیشتری داشتیم 

بعد پرسیدن غذا چه بوده گفت قرمه سبزی خخخخخخ

منم یبار یکی از دوستام دعوتم کرد خونشون 

یکهفته بود اصرارو التماس میکرد که بیا بیا 

یکم راهمون دور بود بهم دیگه گفتم باشه فردا میام فلان ساعت 

فرداش نزدیک خونشون زنگش زدم گفت عههه یادم رفته بود رفتم جایی

یکساعت دیگه بیا !!!!!

خونه عمم نزدیک بود رفتم اونجا و بعده یکساعت دوباره زنگ زد رفتم 

دیگه پذیرایی و ایناشو کلن فاکتور میگیرم 

چ حس بدی حق میدم بهت..تو اینجور مواقع نگیر بشین پاشو کمکش بده بدون اینکه خودش بگه مثلا پاشو برو تو اشپز خونه

با این تفاسیر خانمه یا لج کرده به شوهره  میخاسته ابروش ببره یا ذاتا آدم پلشت و کثیفیه بخصوص اینکه بچه هم نداشته  که بریز و به پاش کنه حالا چطوری دلت اومد غذا خوردی !!!!!!!

نقد کلامی که تو نوشته ات بکار بردی به معنی عصا قورت دادگی نیست

حداقل میگفتی اسکل

من بلاخره به یه نتیجه ای رسیدم،خانمه خونه نبوده،وقتی اومده با وضعیت خونه و همون لباس زیر مواجه شده و فهمیده همسرش وقتی ایشون نبوده یه غلط هایی کرده و برای اینکه همسرش را ادب و تحقیر کنه اینکار را کرده

البته دوست مامان من هم که فامیل هست دقیقا خونه زندگیش همینه،ما هم دوبار رفتیم خونه ش اما آنقدر خونه ش کثیفه دیگه از اون اصرار و از ما انکار.خیلیم خوش برخورد هست 

تا حالا خونشون رفته بودی که اینجوری باشه 

یا بار اول بود این آشفتگی 

یادمه منم پاگشا شدم خونه پسرعموی همسرم...کلا من آدم خیلی خیلی خجالتی هستم و بخاطر همین هم کلا دیر با آدما جور میشم و میتونم ارتباط داشته باشم بابت همین این زن پسرعموش رو انگار اولین بار بود میدیدم...رفتیم خونشون به ظاهر مرتب بود اما فقط به ظاهر لیوان آبی که آورده بود انگشتت بهش می‌چسبید از شدت چربی...استکان و قندون ک نگم پر از لکه های ریز زرد چربی بود...غذاش یه سم واقعی فقط زرشک پلو اونم انگار آب آکواریوم رو قاطیش کرده بود...از بس بد بود فقط به قول استارتر بانوشابه خودمو خفه کردم...سالاد و دسر هم که نبود هییییچ...حالا بعد نهار چون دعوت نهار بودیم داشتیم سفره جمع میکردیم من گفتم یکم کمک کنم ببین پشت آشپزخونه یه مطبخ بود مثلا واسه اینکه آشپزخونه اصلی کثیف نشه بعد پوست سیب زمینی ک گرفته بود و معلوم نبود مال چه. زمانی چون خب زرشک پلو سیب زمینی نمیخواد یه گوشه بود روسریش یه گوشه نون خشک یه گوشه اصلا به معنی واقعی کلمه شبیه تویله بعدم آشپزخونه اصلی که از شدت چربی کابینت ها هیچیش معلوم نبود...وای بعد اون هرچی خواهش کردن ک چرا نمی‌آید من هردفعه همسرم رفت با خانوادش یه بهونه آوردم نرفتم...بعد خود زن بوی یه چیز ترش بد میده همیشه آخرشم گفت ببخشیدا من چون پسر دارم زندگیم آشفته هستش حالا نگید راست میگه و فلان پسراش هردو زن دارن و کلا زندگیشون جداس خونشون هرکدوم یه شهرک

شکی نیست ولی برام تعجب اور بود وقتی اون حجم کثیفی را دیدن چرا جوراباشونو دراوردن🤔

من خیلیم وسواس نیسم ولی هر جا برم صندل میبرم چون نمیدونم چجور تمیز شده اصلا شاید وایتکس زدن حساسیت دارم بهش 

ولی ادم اینهمه نظیف نمیدونم چجور صندل نبردن یا رو فرشی یا چرا وقتی میزان کثیفی را دیدن جوراباشونو دراوردن 

چون نوشتن کف پام سیاه شده و انگشتام نوچه😊