کلی کار عقب افتاده داشتم داشتم مرتب میکردم و با دوستم حرف میزدم کارم تموم شد چون ویس میدادیم نرفتم پیش شوهرم تا صدا اذیتش نکنه اتاق بچه ها رفتم و با دوستم حرف میزدیم اذان صبح گفته بود نمیدونم چی شد بحث رفت رو فیلم ترسناک و اینا من گفتم جن اصلا وجود نداره این فیلم ترسناک هارو میسازن پول در بیارن جملم که تموم شد صدا عروسک دخترم از داخل کمد اومد (از این عروسک فشاری هاست که فشار بدی شعر میخونه و تو کمد بود هیچ کسی بهش دست نزده بود )منم اهمیت ندادم و گفتم حتما خراب شده یهو دقیقن همون عروسک از تو کمد افتاد من یه کوچولو ترسیدم بعد سریع صدا در که باز شد اومد گفتم وایی(اسم شوهرم)خوب شد اومدی داشتم میترسیدم
دیدم شوهرم حرف نمیزنه رفتم در رو باز کردم هیچ کسی اونجا نبود
الانم زیاد نترسیدم اما بغل بچه ها خوابیدم با قران و چاقو تا اتفاقی براشون نیافته
این جریانا نگران کنندست من باید بترسم؟؟؟