اینجا هیچ عیبی نداشت ، مادر بزرگ یه مدت کرونا گرفت از بیمارستان برگشت خیلی عوض شده بود مدام در و دیوار نگاه میکرد و میخندید یا حرف میزد ولی یجوری بود انگار کسی باهاش حرف میزنه و اون جواب میداد ،شبها ساعت دو و سه شب یهو از خواب میپرید عصا شو میگرفت با عصا به در اتاق خواب مادرشوهرم میکوبید محکم ، میخواست در و از جا بکنه میگفت چرا فحش میدی درو باز کن میام پیشت درصورتی که همه خواب بودن ،هر شب ، از وقتی این زن از بیمارستان برگشت تا الن که فوت شده نزدیک به شش ساله که خونمون صدا میده مادرشوهرم هم میگفت شبا لامپ شب خواب روشن میکردم صبح پامیشدم همه خواب بودن لامپ خاموش بوده ، یا حتی چند بار گربه سیاه دیدن لبه پنجره اتاق مادربزرگ ، طبقه دوم ، هیچ دیواری هم بهش وصل نیست که بگم از رو دیوار اومده ، الان مدام کمد ها ، یخچال همش صدا میده انکار چیزی بهش میخوره ، شب ها تا صبح صدای سگ میاد پشت خونه ما زوزه میکشن ، چیکار کنم ، نماز میخونیم چندین بار دعا خوندم دعا گرفتم ولی تاثیر چندانی نداره