چندساعت پیشم این تاپیک رو زدم کسی نیومد
داشتیم چت میکردیم راجب نامزد سابقم ک خیانت کرد و جدا شدیم میگفت اره ت باید الان بری بیرون بگردی بری باشگاه و فلان(من پشت کنکوریم و دارم درس میخونم) گفتم ن نمیشه الان درس دارم ب فلانیم فکر نمیکنم واسم مهم نیست(دوماهه گذشته دیگ واقعنم مهم نیست برام بره گمشه) گفت ارههه مامان توهم یجوریه ک نمیشه بیای باهاش حرف بزنی واین چیزارو نمیفهمه و این صحبتااا وگرنه میومدم باهاش حرف میزدم اگ بیام فلان میکنه و.....(تو وویس داشت اینارو میگفت لحنش خیلی خیلی خیلی بدبود)😐😑😑 منم‌طبق معمول ک لالم فقط گفتم کاش همه دنیا مثل مامان من بودن دیگه دنیا گلستون میشد الان دارم‌همش حرص میخورم ک چرا نریدم بهش چیکار کنمممم چجوری سرحرف باز کنم یچیزی بارش کنم؟؟ مامان من خیلی مظلومه اصلا اهل هیچی نیست هیچوقتم هیچ رفتار بدی یا حرف بدی جلو دوستم نزده حتی واسه این جریان خیانتم با بابام کلی کمکم کردن حالم اوکی شه ولی این خانم ت مجردیش دوس پسر داشت باباش فهمید زد گوشیشو خورد خاکشیر کرد.این دوستم کلا حسود و رک گو و بشدت مارمولکه تازه شناختمش همش سعی داره از کل زندگیم ایراد بگیره حتی از عکسایی ک از خودمم میگیرم ایراد میگیره!!! خیلی دارم حرص میخورم ک نریدم بهش.ب مامانم گفتم خیلی دلش شکست. خانوم ت مجردیش هرروز تا ۲ شب خونه ما پلاس بود مامانم انواع اقسام خوراکی و میوه میزاشت جلوش بلمبونه حالاهم اینطوری میگه عوضی مارمولک خانوم
