الان یک ماهه بخاطر یسری مسائل با شوهرم درگیر شدیم قبلا چند بار بهم گفته بود زیاد رو مخم نرو من دیگه حوصله ندارم منم یسری چیزا ازش میدیدم بدبین شده بودم بهش مثلا شبا میرفت با دوستاش من میگفتم یشب نرو چی میشه ولی سعی داشت بره توجهش ب ما خیلیییی کم شده بود پولش رو داشت مارو نمیبرد بیرون فقط برای ساخت و خرید لوازم برای ما چیزی کم نمیذاشت فقط بی توجه شده بود و تفریح زیاد نمیبرد بیاید بقیش رو بزارم
رابطه جنسی هر شب داشتیم چیزی میخاستم برام کم و بیش انجام میداد آخرین بار دعوامون سر قولهایی بود م نخواستم عملی کنه کامیون ک فروختن قرار بود پولش رو ب من بده برای خرید طلاهامو م قبلا براش فروخته بودم کلا زد زیرش نخرید رفت با پولش ماشین خرید گفتم ماشین و نگه داریک بریم سفر دلمون شاد شه نبرد گفت میخام بفروشم با پولش کار دارم گفتم حداقل ی انگشتر بخر هی بهونه آورد تا دعوا شدت گرفت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
الان یک ماهه اونو بهونه کرد میگه دیگه نمیخامت کارت اعتباری و از من گرفته پول بهم نمیده رابطه جنسی نداریم میاد تو تختمون میخابه بغلم میکنه شبا تو خاب ولی روز اخم میمنه جواب تلفن نمیده میره جند روز چند روز نیاد بهم خبر نمیده شبا تا دیر وفت بیرونه نمیگه منو منع کرده هیجا نمیرم فقط میگه بمون بچتو نگه دار و آشپزی کن ب تو هیچ ربطی نداره پولامو چیکار میکنم کجا میرم میام واقعا گفته و عملی کرده میگم معتادی میگه آره میگم پای کسی نکنه وسطه اول میگفت نه الان پررو میگه آره میگه خسته ام کردی فکر کن من مردم بمون با این وضعیت زندگی کن
یعنی هر کاری ک بدم میومد باهام میکنه منم نمیتونم دهن باز کنم چون حرف بزنم میگه ناراحتی گمشو برو تازگیا فهمیدم حساب بانکی شما ریخته تو کارت داداشش حسابش رو بسته خونه هم بنام پدرشه هرچی در میاره خرج اینجا میکنه هزار تومن پول ب من نمیده ولی هرچی بخوابم میخره میاره شبا بیخودی تا نصف شب میره بیرون نکنه من اعتراض کنم
چند بار تو این ماه خواهش کردم تموم کن این مسئله رو باشه تو کارات دخالت نمیکنم ولی حق نداری دیر بیای و خبر ندی ب من توجهی نکنی یا برامون وقتی نزاری ولی اینکاررو هم میکنه واقعا خسته ام هم مالی ازم گرفته هم عاطفی هم جنسی هم تفریح چجوری تحمل کنم ممکنه اعتمادش ب من جلب بشه باز واقعا گیر افتادم زندگی قشنگم داره نابود میشه
خوبه رفتارش ببین من شک ب اعتیادش دارم چون دلیل اصلی دعوامون همین عر شب بیرون رفتنش بود مشکوکم بهش گاهی یا چندتا پسر زیر پارکینگ خونمون جمع میشن بوی گل سیگاری میاد ولی این میگفت من نمیکشم اونا میکشن جوون هستن این رفتاراش اینجوری شده من شک دارم