امروز قراره بریم خرید حلقه حالا نامزدم گف احتمال ۵۰ درصد ک مامانم بیاد
ولی امروز گفتم من مامانمو خاهرمو زنداداشم گفتن میاییم خجالت هم میکشم بگم تعداد زیاده نیایین نامزدمم گفته ب مامانش ک تعداد زیاده تو نیا مادرشم ناراحت شده منم گفتم چرا زودی تصمیم گرفتی ک گفتی نیاد یکمی تند باهام رفتار کرد گف بخاطر شما دل مامانمم شکوندم منم گفتم حالا ک مامانت خودش کار داره کنسل کنیم فردا مامانتم بتونه بیاد یکمی تند رفت گف نیاز نیس امروز باید خریدامون انجام بدیم حالا من مقصرم نیستم تو رودروایسی بدی گیر کردم دلمم میخاد مادرشوهرم بیاد دل داره ولی نامزدم نمیزاره
از ی طرفم حس میکنم مادرشوهرم از چشم من میبینه این قضیه رو