بقرآن همه ازش فراری هستن همهدمعتقدن چشمش بشدت شوره.
از وقتی اومده همسایم شده ب خاک سیاه نشستیم.
روز اول گفت چقدر طلا داری ماشاالله یماه بعدش شوهرم جن جنی شد گفت میخوام دامداری کنم طلا بفروش
طلاهارو مفت فروختم گرمی ۴ میلیون گوسفند خریدیم بخدا تا گوسفندارو آوردیم تو حیاط گفت ماشاالله دو نیسان پر گوسفند خریدید خوشحال شدم تعریفتون رو کردم همه جا خوشبحالتون شغل دار شدین..همون شب یه گوسفند مرد و در عرض یک هفته ۴ تا مردن.وسفندارو فروختیم شوهرم گفت نیسان بخرم پولشو داد نیسان بخدا قسم بازم همه چی خوب بود تا این زنه گفت ناقلاها مگه چقدر پولدارید رو نمیکنید خونت آباد نیسان یک میلیارده از کجا پول آوردین خریدن. دوهفته بعد یه آقا اومد و ماشینو توقیف کردن نگو اونکسی ک ب ما این ماشینو فروخته دزده ماشینه بوده الانم گم و گور شده😭
.اموالم پولم رفت.
دیروز بسته معیشی دادن بهمون ۵ تا مرغ خریدیم
این همسایه حر ومزاده گفت والا خدا شانس بده من از عید چشمم مرغ ندیدع تو ۵ تا ۵ تا میخری
امروز شوهرم پاش شکست کارگر ساختمونه تا مدتها دیگه نمیتونه کار بکنه هیچ پشتوانه ای هم نداریم حتی یک گرم طلا از گشنگی میمیریم.
بچه هامم از دیروز مریضن تب و دلدرد شدید دارن
..تورو خدا بگید چکار کنم چه دعایی بخونم 😭😭😭