دوستان عقد خواهرزاده شوهرم بود و ما چند روز قبل رفتیم خونشون گفتن مراسم فقط تد محضر هست و بعد هرکی میره خونه خودش حتی عروس گفت ما نیستیم که ما بعد عقد میریم میگردیم که بشه دختر خواهرشوهرم. حتی شوهرم ناراحت شد چون جلو داماد گفت یعنی چی ما نیستیم نیایید. خب خلاصه منم هیچ تدارکی ندیدم برا بعد محضر تا دیروز صبح زنگ زدن که بعد محضر جشن تو خونه است منم هیچ لباسی نداشتم و هیچ ارایشگاهی ک براشینگ کنم و اینا به شوهرم گفتم این مسخره بازیا چیه هیچوقت یاد نمیگیرن احترام بزارت خلاصه گفتم مت کار دانشگاه دارم بعد محضر میام خونه رفتیم محضر دیدم همه خانواده شوهرم لباس خریده بودن جز من خیلی دلم گرفت از شوهرم ک داره اما نگفت زن لباس میخوای یا نه
خلاصه با این وجود تو محضر دیدم خانواده داماد خیلی گرمن و اینا تو دلم گفتم میرم خونه یه شومیز میپوشم میرم بعد اومدیم دم محضر قرار شد جاریم و خالش اینا با ما بیان برسونیمشون. بعد دیدم برادر شوهرم عصبی و ناراحت رفت تو ماشین به زنش گفت حق نداری بریم گفتم چیشده گفتن خواهر شوهرم گفته مجلس زنونه است
خب
خب
خب
واه چشونه
بی برنامه کار انجام دادن
من بودم ولی میرفتم چ میشه کرد
همین که نگفتن یعنی تمام
روزشم هرچقدر اصرار کردن نباید میرفتی
بحث خواهرشوهر و ایناهم نیست
هرکسی دیگه هم بود نباید میرفتین حتی خواهر خودتون
وقتی گفتن مجلس زنونه است گفتم چقد زشت یعنی چی منم گفتم خب پس بریم خونه ب شوهرم گفتم من میخواستم بیام خونه یه شومیز بپوشم بریم اما وقتی گفتن مجلس زنونه است منم نرفتم. بعد شوهرم خودشم ناراحت بود و هیچ حرفی نزد صبح بلند شد گفت 1 هیچ طلبت عروسی خواهرات میشه که گفتم اگر این برخورد کردن و بی حرمتی کردن باشه نمیریم. گفتم من میخواستم برم خواهرت گفت مجلس مردونه است. بعد رفتیم خاله شوهرم بزاریم دم خونشون دیدیم فامیل داماد مرداشون دارن میرن گفتم پس نامحرم شما بودید
وقتی گفتن مجلس زنونه است گفتم چقد زشت یعنی چی منم گفتم خب پس بریم خونه ب شوهرم گفتم من میخواستم بیام خونه یه شومیز بپوشم بریم اما وقتی گفتن مجلس زنونه است منم نرفتم. بعد شوهرم خودشم ناراحت بود و هیچ حرفی نزد صبح بلند شد گفت 1 هیچ طلبت عروسی خواهرات میشه که گفتم اگر این برخورد کردن و بی حرمتی کردن باشه نمیریم. گفتم من میخواستم برم خواهرت گفت مجلس مردونه است. بعد رفتیم خاله شوهرم بزاریم دم خونشون دیدیم فامیل داماد مرداشون دارن میرن گفتم پس نامحرم شما بودید
وقتی گفتن مجلس زنونه است گفتم چقد زشت یعنی چی منم گفتم خب پس بریم خونه ب شوهرم گفتم من میخواستم بیام خونه یه شومیز بپوشم بریم اما وقتی گفتن مجلس زنونه است منم نرفتم. بعد شوهرم خودشم ناراحت بود و هیچ حرفی نزد صبح بلند شد گفت 1 هیچ طلبت عروسی خواهرات میشه که گفتم اگر این برخورد کردن و بی حرمتی کردن باشه نمیریم. گفتم من میخواستم برم خواهرت گفت مجلس مردونه است. بعد رفتیم خاله شوهرم بزاریم دم خونشون دیدیم فامیل داماد مرداشون دارن میرن گفتم پس نامحرم شما بودید
دیقه نودی برنامه هارو عوض کردن
حالا برادر شوهرت چرا قهر کرد وا😐
عزیزم دیگه تموم شده رفته قبلش باید مشورت بگیری نه الان که تصمیمتو گرفتی...چرا الکی دلت از شوهرت گرفته تو هی میگفتی نریم و اینا مسخره بازی میکنن و ...وگرنه میتونستی بگی میخوایم بریم جشن لباس میخوام...الکی بخاطر این چیزا بین خودت و همسرت کدورت ایجاد نکن
بدکردی دیگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز