سخته خیلی خصوصا مسئولیت بچه ها رو به عهده داشتن بچه هام پسرن۱۱ و ۱۴ ساله کنترل نمیشن بام از اونورم خانواده شوهرم خیلی کنترلگرن دوتا برادرشوهر مجرد سن بالا دارم زوم کردن روم از ترسشون نمیتونم با دوستام پارکی کافه ای جایی برم
میرم خونشون حس بدی دارم چون قبلا پدرشوهرم پیشنهاد داد با شون ازدواج کنم حس میکنم بم نظر دارن حس بدیه برا یه زن ماشینم خراب شده بود بردم تعمیرگاه فهمید پدر شوهرم عصبانی شد که چرا زن جوان رفتی در تعمیر گاه میدادی پسرام ببرن بچه هام وابسته شدن به عموهاشون رفتارشون داره میشه مثل اونا نمیتونم رابطموکم کنم ..از اونطرفم خودم خیلی احساس تنهایی دارم با یه آقای مجردی ارتباط سالم دارم پسر خوبیه ولی چه فایده با این شرایط نمیتونم ازدواج کنم حس بدبختی دارم