توروخدا فقط هرکس اینطوریه بیاد بقیه درکی از حالمون ندارن . واقعا خیلی خسته شدم شما در چه حدین؟ من از فکر کردن شبو روز خسته شدم خیلی وقته دردای پراکنده شکم داشتم امروز بیشتر شده نگرانم یه حالت سوزش مانندم هست الانم سرجام یهو تپش قلب گرفتم اومدم قرص پراپرانولول خوردم حس تنگی نفسم دارم . خیلیا دارن برا آیندشون تلاش میکنن اونوقت من شبو روزم با نگرانی سر میشه
منم پرورانولول میخورم تنگی نفس میگیرم متورال میخورم اوکی ام
من چن سال پیش اینطوری بودم هر روز ی جام درد داشت انقد دکتر رفتم تا خودم خسته شدم و بیخیال شدم دکترم ک رفتم گف اصن توجه نکن بعد خوب شدم
فقط روانپزشک روانشناس
نری باختی
درکت میکنم خودم در حال درمانم
وااای با این حرفات یاد ۳ ۴ سال پیش خودم افتادم دقیقا همینجوری بودم همین علاعمی که گفتی چه بسا بیشتر از اینا
نکن دختر هیچی نیست من تا ته این مسیرو رفتم ول بده
وای من من من
فوبیای دکتر رفتن دارم
از آزمایش خون، تزریق، روش های پزشکی تهاجمی می ترسم
غش میکنم
فوبیای بیماری ندارم ها فقط ترس از روش های پزشکی
از شانسم 4ساله طبیعی هم باردار نشدم، گفتن باید بری آی وی اف کنی
حالا کی؟ من ترسو
به هرکی میگم اصلا و اصلا حرفم رو متوجه نمیشه
میگن شجاع باش، برو بچه بکار
تو که می ترسیدی چرا ازدواج کردی؟؟؟؟؟
من از روش ها نمیترسم به هیچ وجه فقط از نتیجه ازمایش و عکسو اینا فوبیا دارم اونم بخاطر خاطره بد. من حتی چتد سال پیش بینیمو بدون بیهوشی عمل کردم امپول زدن بینیمو بریدن دوختن از تهران برگشتم تبریز. فوبیای بیهوشیم دارم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز