دوتا از برادرشوهرام هفت خط روزگارن
پولشون از پارو بالا میره ولی هزار تومن تو دستت ببینن میخوان سرت کلاه بزارن ور دارن واسه خودشون
پدرشوهر گور به گورم مرد بیشتر زمیناش رو داد به یه پسرش به اون یکی هم پول و طلا داد به شوهر من ولی هیچی نداد
تو امصام هست شرایط شوهرم
الان که مرده بازم زمیناشو این دو تا کثافت میکارن حق شوهر منو نمیدن شوهر منم انقدر بی زبونه میترسه ازشون
منم که کاری از دستم بر نمیاد
روز و شب فقط نفرین میکنم اگه خدایی هست اگه خدایی وجود داره این حقی که اینا دارن میخورن باید از گلشون بکشه بیرون
در ماه بالای صد تومن از اون همه مزرعه فقط ۲۰ ۳۰ کیلو محصول به شوهر من میرسید اونم میگن ببخش به مادر
ولی خودشون میکارن نمیبخش در صورتی که هر کدوم بالای ۵۰۰ ۶۰۰ کیلو محصول میگیرن