پارسال رفته بودیم مسافرت
یه جایی باید از روی زمینی رد میشدیم که گلی بود
حتی توی جوی اب هم گل بود
اومدم از روی جوی اب بپرم
به اون طرف نرسیدم
با باسن توی گل ها فرود اومدم
بعد توی اون حالت اشفته که مو هام توی صورتمم ریخته بود
دیدم یکی کنارمه
فکر کردم برادرمه
دستشو گرفتم بلند شدم
نزدیک ۲ دقیقه تمام دستشو گرفته بودم
بعد دیدم عه رفتگر شهرداریه
بنده خدا اونم شکه شده بود
من به اون نگاه میکردم
اون به من
نگاه میکرد🤡🤣