خیلی ناراحتم واقعا بدجور انگار دلم داره میسوزه 😢😔امشب با شوهرم خیلی بد دعوا کردیم مدتیه خیلی عوض شده امروز به دروغ گفته بود سرکارم ولی من فهمیدم که داره دروغ میگه چند بار هم ایکارو کرده همش میگه سر کارم و از مغازه برادرش سر در میاره یهو میبینم تو مغازه برادرشه یا به گوشم میرسه که اونجاست سرکار نمیره میره میشینه اونجا یا مثلا وقتی میره بیرون بهش هرچقدر زنگ میزنم جواب نمیده به تلفنش یا جواب میده تا میخوام حرفی بزنم زود میگه من بهت زنگ میزنم بعدش تلفنو قط میکنه چند ساعت میگذره ولی زنگ نمیزنه بعدش خودم که زنگ میزنم جواب نمیده واقعا حرصم میگیره خیای اعصابم خورد میشه از طرفی هم برادرش از شریکش جدا شده و مغازه جدید باز کرده همش مادر و خواهرش و اینا و پیله کردن بهش که برو به برادرت کمک کن انتظار دارن این خودش کار وزندگیشو ول کنه بره بشینه پیش برادرش امروزم بابام بهم گفت که چند بار از جلوی مغازه برادر شوهرم رد شده و همسرم اونجا اونم چند ساعت منم ازش پرسیدم به دروغ به من میگفت سرکارم ولی من میدونستم که اونجاست امروز وقتی اومد خونه سر این موضوع دعوامون شد از من قایم میکرد رفتنشو منو تنها میذاره دیر میاد خونه فقط اونجاس کارشو ول کرده میره اونجا همش امشبم وقتی بهش گفتم وگردن نگرفت و به دروغ گفت اونجا نبودم با هم دعوا کردیم خیلی شدید و حرفای خیلی بدی بهم گفت و توهین و اینا کرد طرف برادرشو گرفت طرف مادرشو گرفت با این که حق با من بود واقعا خیلی ناراحتم دلم شکسته من الان با این رفتارش چیکار کنم خواهش میکنم بهم بگین
تازه آخرشم بهم گفت جهیزیتو جمع کن برو خونه بابات هرتقی به توقی میخوره این حرفو میگه بهم آخرش 😔
پس خرجی از کجا میاره سر کار نمیره
متوجه نمیشه مادرش چندین بار گفتم ولی باز حرف خودشو میزنه واقعییتش خیلی نفهمه گیر نفهم افتادم
و اینم بگم که برادر شوهرم درگوششو میخونه از مغازه برادرشوهرمم به همسرم ضرر رسیده و چند بارم اونجا دیدم یا کسی دیده به گوشم رسونده امروزم بابام دیده واقعا دارم دق میکنم دیگه خیلی تحت فشارم واقعا نمیدونم چیکار کنم
وای عزیزم اخه این چ زندگیهه
خداصبر بدههه
دیگه اصلا با شوهرت بحث نکن
باید مستقیم به مادرشوهرت بگی که شوهرت رفته زیر بار قرض و بدهی از یه طرف هم دل به کار نمیده من نگرانشم و فلان
در مورد مغازه براردشوهرم نگم که هی میره اونجا همه چیو ول کرده میزه اونجا ؟واینکه بگم مادر شوهرم خیلی نفهمه ها هرچقدر میگی حالیش نمیشه اون سری گفتم روزی شده که ما گشنه موندیم برگشته بهم میگه بایدم گشنه بمونی یا اون سری دعوا کردیم همسرم پیش مادر شوهرم گفت میزنم تو دهنتا مادر شوهرمم چی بگه خوبه گفت حرف تو دهن زن میزنن باورتون میشه این حد از نفهمی رو
شاید میخواد با داداشش شریک بشه.خب این چه کاریه که با این همه غیبت بیرونش نمیکنند؟