سلام اسی منم نفهمیدم کی۲۷ساله شدم نه درسموخوندم نه دانشگاه رفتم پول نداشتم همش توخونم تفریحی نداشتم دوسه ساله دیسک کمرودیسک گردن گرفتم دکترمیگه خفیفه ولی دردشروع شه استرس منم شروع میشه خواستگارم دوتادارم که دعواهای مامان بابامودیدن ونداریمون رو سوءاستفاده کردن میخوان مثل هموناباهام رفتارکنن منم ردشون کردم بعضی وقتاته دلم خالی میشه کی ازدواج کنم کی یکم بگردم تفریح کنم کی بچه داربشم دنبال بچه بااین وضعم بدوئم بزرگش کنم بازم میگم امیدم به خداست هرروزخونمون دعواست مامانم شکاکه بابام بیمسئولیت وبددهن پولم نداریم میخواستم سنموکم کنم سه سال ولی نمیشه بابام تازه۱۹سال پیش برام شناسنامه گرفته چندروزقبل مدرسه م میگم بیمسئولیته اونم مامانموکتک زدتاشناسنامه گرفت۸سالگی رفتم مدرسه حرف زیاده ولی مرورش فقط حالموبدمیکنه