2777
2789

نگید عجب سلیطه ای قصد خونه خراب کنی ندارم گفتم کاش 


تو زندگی متاهلم مشک زیاد دارم که ۹۰ درصدش بخاطر اخلاق بد شوهرمه حامله ام هستم از طلاق میترسم


یه پسری بود ۷ ۸ سالم که بود اولین بار دید منو همش چند سال هم ازم بزرگتر بود 


فامیل نبود غریبه بود 


بعد یکی دو سال خیلی پیگیری میشد نه اینکه قصد دوستی و...


از آشناهامون که با دو طرف در ارتباط بودن آمارمو میگرفت یا منو دیدنی خیلی نگاه می‌کرد 


بعدش که ۱۲ سالم اینا شد حس کردم واقعا ناخواسته عاشقش شدم همش پیگیرش بودم تو فکرش بودم اما در عین حال هم نمیدونم چرا به شدت ازش فراری بودم یعنی هر جا همو دیده بودیم پامو نمیزاشتم یا جایی احتمال میدادم باشه نمی‌رفتم


اونم بدتر پیگیرم میشد یه مدت یه ماه هر روز سر یه ساعتی می اومد کوچمون دور میزد میرفت بلکه منو ببینه که از پنجره میدیدم بیرون نمی‌رفتم تمام همسایه ها فهمیدن 


همون سالها خواهرش که تقریبا همسن و سال بودیم به زور فرستاده بود خونمون مثلا با من بازی کنه منو ببینه 


بعدا تو یه مدرسه بودیم فهمیدم پسره همون سالها همه لبتاب و گوشی و همه چیزو شکسته دعوا بدی درست کرده برید خواستگاری اما خانوادش چون سنش خیلی کم بود قبول نکرده بودن هی وعده وعید که چند سالی صبر کن دیپلم بگیر بعدش میریم


منم دیگه خیلی سعی کردم فراموشش کنم 


اما اونا دیگه جدی راجبم فکر میکردن مادرش از چند تا همسایه و ... راجبم پرسیده بود 


یا خود پسره به پسرای فامیل و ... می‌گفته چند سال دیگه فامیل میشیم و از این حرفا


اینو هم بگم کامل غریبه نبودن آشنای دور بودن


که من تقریبا موفق شدم که فراموشش کنم


و چند سالی گذشت 

من خیلی خواستگار داشتم و خواستگاری خیلی بهتر از اون 


اون پسره وضعش متوسط بود من خواستگارانم داشتم با یه چک کل دارایی اونو می‌خریدند


دیگه مطمئن بودم بابام اصلا قبول نمیکنه با این ازدواج کنم


جز اون متاسفانه فهمیدم با یه زن متاهل دوست شده کامل نفهمیدم قضیه رو لاس میزدن یا چی بوده اما به همون زنه هم گفته بوده من فلانی رو میخوام و با تو رابطم نمیخوام فراتر از یه حدی بره و ... یعنی زنه پیگیرش بوده 


بعد من همون موقع شوهرم خواستگارم بود که به ظاهر خیلی پاک تر بود 


بابام خیلی واسه ازدواجم سخت گیری میکرد 


این پسره همون موقع ها دید خانوادش بخاطر سنش پا پیش نمیزارن 


از فامیلا فرستاد قبول نکردم چندین بار هم گفتن


بعد خودش شمارمو پیدا کرد پیشنهاد داد خیلی بد باهاش حرف زدم بلاکش کردم


و اونموقع خیلی ازش فرار کردم 


به چندماه نکشید با یکی ازدواج کرد 


حس میکنم از لج من بود 


چون همین چند وقت پیش جایی منو دید بعد دیدم پشت گذاشته از خودش و اون جایی که من وایستاده بودم البته خالیش عکس گرفته و آهنگ غمگین و از این چیزا 


میگم کاش زن نداشت راحت جدا میشدم با این ازدواج میکردم بچه رو هم قبول میکرد

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

مردا همشون از بیرون جذاب و فریبندن

باهاشون که وارد رابطه یا زندگی بشی میفهمی همیچین آش دهن سوزی هم نبودن

غصه نخور چیزو از دست ندی چه بسا زنش میشدی الان داشتی حسرت همین خواستگارت که الان شوهرته رو میخوردی

  اگر شما دنبال یه معلم زبان حرفه ای هستی و دوست داری پیشرفت کنی خوشحال میشم بهم پیام بدی.
چون مشکل داری توی زندگیت ، فکر میکنی اگه اون بود زندگیت بهتر میشدزندگی با هر شخصی مشکلات و سختیای خو ...

شاید آره یه سری مشکلات داشت مثلا زن ها خیلی جذبش میشدن اینم اکثر باهاشون لاس میزد علاقه ای نداشت ولی باز انگار عادت کرده بود

سر همین بیشتر ردش کردم

اما الان میگم اون خیلی بیشتر از شوهرم دوسم داشت پس انقدر ناراحتم نمی‌کرد حداقلش بعد ازدواج دیگه لاشی بودنشون میزاشت کنار

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز