اومدم سونو ، اتاق انتظارش انقدر گرم بود فقط ده دقیقه هم نشد نشستم شُر شُر عرق میریخت ازم
پرسنلش همه آستین کوتاه نخی پوشیدن بعد مردم از بیرون با لباس زمستونی میان میپزن دیگه، یکم مراعات حال مردمو نمیکنن🫥
پاشدم اومدم حیاط بیمارستان وایستادم زیر بارون تا نوبتم بشه طول میکشه
خنک نمیشم که نمیشم ... تا میام داخل خفه میشم
من چه غلطی کنم😓
کاش بارون نمیبارید میشستم رو نیمکت های حیاط