یه صدسالی هست بااین عقده ایای جادوگر حسود روانی کاتیم
۱۷ساله رفت آمدی نداریم
در حد مراسمات عزا و عروسی سالی یک بار اونم اگر همچین چیزا پیش بیاد همو میبینیم
من۱۷ ساله نرفتم شهرشون هیچکدوم از عمه ها و عموها و‌مادرو پدر بابامو ندیدم
آخرین بار ۱۰ سالم بود الان ۲۷ سالمه
اونا هم نه زنگی نه چیزی،الان هیچکدوم نمیشناسم اگه ببینم همشونم بچه و نوه و عروس داماد دارن الان
ماهم ارتباط نداریم زن بابام و رفتارای زن عموها کلا رابطمون قطع شده خواهر وبرادرای شوهرم هم خوب نیستن دلم از این ور خوش باشه فقط یه خواهرشوهرام
چندین ساله بابام که شهیدشد دیگه رفت امدشون ب خونه ماقطع کردند هممون خیلی بچه بودیم تا بزرگ شدیم بعد ۲۰ سال یادشون اومد که عموزاده دارن دوتا داداشای منو تور کردن سمت خودشون کشیدن بهشون زن دادن دخترای عموم هردو بیسواد دست چپ وراستشون بلندنبودن بخاطر ارث ومیراث بخاطر اینکه توزمین های داداشام نفت دراومده چقد جادو توحلق داداشام کردن باورت میشه بدون اطلاع ما رفتن ازمایش رفتن عقد بعدش از اینور اونور مادرم فهمید هعییی خدا چی بگم
منم چون ازشون دورم ارتباط ندارم، اگه سالی یبار ببینمشون که انقد میرن تو قیافه و خودشون میگیرن بدم اومده دلم نمیخواد دیگه ببینمشون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز