اینجا سعی میکنم دیگه فحش ندم چون من حدااقل تو مجازی همیشه سعی میکنم نهایت ادب و احترام رو داشته باشم چون ممکنه بعضی ها خوششون نیاد و برعکس یه عده هم دیدم ک خوششون میاد…
خلاصه برم سر اصل داستان وقتتونو نگیرم
خوااااهش میکنم ازتون خانومای عزیز خانومای محترم خودتونو انقد دشمن شاد نکنید
امشب خواهرشوهرم یه حرفی زد ک من ب شدت عصبی شدم
پسرخاله شوهرم دوسه ساله عقد کرده و یه جشن عقد خیلیییی مفصل هم گرفته بودن
همسرش کم سن و ساله ولی خیلی عاقل و خانومه یکبار باهاش برخورد داشتم و همون یبار هم ب دلم نشست
خاکی و اروم و خوش لبخند بود و کاملا بی حاشیه
این خانوم قبل عروسی از شوهرش خواسته هایی داشته یکیش طلا ک برای ایندشون ب فکر بوده درحدی ک از هرکدوم یه دونه داشته باشه اونم نه خیلی
یکی هم خونه و ماشین
چیزایی ک هر دختری میخواد
و اصلا هم پرتوقع نیس این خانوم
ب شوهرش گفته عروسی هم یبار تو زندگیمون میگیریم دلم نمیخواد بدون جشن عروسی بریم سر زندگیمون (بلخره اوناهم ارزو دارن )
شوهرشم بنده خدا کارگره و نمیتونه از پس همه اینا بربیاد و الان ب مشکل خوردن
جاریم و شوهرش رفتن شهرستان خونه دایی همسرم هم رفتن
این خانوم ک عروس خاله شوهرمه برداشته چنتا استوری گذاشته درباره مشکل بینشون
و مثل اینکه ب اطلاع همه رسونده ک میخوان جدا بشن
و اینطور ک شنیدم دارن طلاق میگیرن
بقیشو میگم