دقیقا بعد اینکه منو وابسته خودش کرد گذاشت رفت
به دختر خالم گفتم ببین میخوام خودکشی کنم ولی وقتی خبر مرگ مو شنیدی این شماره اونه بهش بگو چقدر دوسش داشتم و دارم
نگو دخترخالم همون لحظه بهش پیام میده
اونم اومد گفت خودکشی کنی منم میکنم به جان مادرم
و کلی از این حرفا و مسخره بازیا
خلاصه اونقدر اون شب حالم بد بود البته دلیلش تنها این رابطه نبود دیگه اونقدرم خر نیستم😂
بعد آبجیم باهاش تماس گرفته بود که رابطه ات با آبجی من چیه که اینکارو کرده
گفته بود هیچی مشاور دانش آموزی :)
گفته بود پس آبجیم چی میگه
گفته بود والا من دانش آموزان دختر دیگه ای هم دارم و هیچوقت این مشکلات پیش نیومده بود
در صورتی که به من گفته بود همه دانش آموزای دختر و به خاطر تو رد کردم
گفتم چرا؟
گفت چون میخوام تمام وقت و توجهم واسه تو باشه :)
آبجیم گفته بود بهش متوجهی داره میمیره الان؟
گفته به من چه؟ مرگ و زندگی دست خداست!
همین یارو تا من یه چی میگفتم حالم خوب نی کلی پیش مرگم میشد کلی ایده های باحال پیاده میکرد که حالمو خوب کنه 🥲