2777
2789
عنوان

اتفاقی که کاش نمی افتاد 〰️〰️ 💔

856 بازدید | 54 پست

سلام به همگی 

نمیدونم از کجا شروع کنم اما بهتره کامل بگم هرچند ممکنه حوصله سر بر باشه 

من امسال کنکور دارم ماجرا بر میگرده به تابستون زمانی که من تصمیم گرفتم مشاور بگیرم که اتفاقی با یکی از موئسسه ها آشنا شدم 

و یکی از مشاورین شونو انتخاب کردم 

بعد از اینکه از ارتباط دانش آموز مشاوری یکم گذشت شیوه حرف زدنش عوض شد فامیلی و گذاشت کنار و شروع کرد به اسم صدا کردن گفتم خب طبیعیه میخواد من بیشتر احساس راحتی کنم گذشت و گذشت شروع کرد به گفتن لفظایی که واقعا شنیدن شون از جنس مخالف تا اینجای زندگیم کاملا قفل بود مثل گفتن کوچولوی من! توپولوی من و ‌‌... 

دیگه وقتش بود برخورد کنم ولی خجالت میکشیدم از طرفی و از طرفی هم خوشم میومد 

که بعدش گفت اوکیی باهم باشیم؟ (اوناهم خانواده به شدت مذهبی هستن ولی حرفش از همون اول این بود که من اگه بتونم تورو مال خودم میکنم )

گفتم من اهل رفاقت با پسرا نیستم 

از اون به بعد رفتاراش حتی صمیمی تر هم شد ولی تحت عنوان خواهر و اونم برادر واسه من 

من خانوادم می‌دونستن اونم خانوادش 

خیلی بهم پیام میداد در شبانه روز ۵ ۶ بار و هربار نزدیک ۱ ساعت حرف میزدیم پیام می‌دادیم به محض اینکه پیام میدادم آن میشد سریع جواب میداد 

خلاصه یه مدت گذشت دیدم هر روز رفتاراش عجیب تر میشه پیاماش عاشقانه تر میشه باهم بازی میکردیم جرعت حقیقت مشاعره و گفتن خاطره هامون ...

مثلا الکی می اومد می‌گفت واسه دفاع از کودکای غزه میخوام برم جنگ 

اولا اونقدر از این چیزا می‌گفت بهم می‌ریختم بعد کلی ذوق می‌کرد که میخواستم ببینم چقدر منو دوست داری که فهمیدم ...

مامان ها✋✋ طاها من مشکل توجه تمرکز و تاخیر کلام داشت.

دو سال برای گفتار درمانی حضوری می‌رفتیم که بی نتیجه بود.😔

تا با خانه رشد که صد تا درمانگر تخصصی گفتار و کار و روانشناس آنلاین هستن آشنا شدم، برای هر مشکلی هم آقای خلیلی بهترین درمانگر رو بهم معرفی کرد. 

این مدت خدا رو شکر پسرم خیلی پیشرفت کرده.🤩🤩

اگه نگران رشد و تربیت فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید.

ادامه بده

بعد چند وقت احساس گناه میکردم چون واقعا در طول زندگیم با هیچ پسری حرف نزده بودم جز اینکه مشاورم بود .بهش پیام دادم تو منو دوست داری غیر خواهری؟ 

گفت آره گفتم از کی گفت از اولش 

چند شب که گذشت اومد گفت من زیاد فکر کردم تا بعد کنکورت هیچ حرفی از این موضوع نمی‌زنیم 

گفتم وا چه ربطی داره آخه؟ 

گفت همینکه میگم 

بعد کلی جنگ و دعوا پذیرفته بودم 

که شب بعدش دیدم بلاکم کرده شماره مو هم مسدود کرده 

با سیم ابجیم پیام دادم بهش که چرا اینکارو کردی که بعد کلی پیام من از بلاکی درم آورد بهم پیام داد خواسته خانوادته 

نگو مادرم بهش زنگ زده بوده و ازش خواسته دیگه هیچوقت به من پیام نده دلیل رفتنشم نگه و منو مسدود کنه و تهدید کرده بودش که بهم پیام نده وگرنه بد میبینه 

بعد که از بلاکی درم آورد گفتم چطور حرف خانوادم واست مهمه خواسته من نه؟ 

اونم گفت خانواده رکن اصلی ان نمیتونم حرفاشونو نادیده بگیرم ! 

که بعدش گفت عاشقی تو کله تو بود نه من :) 

دقیقا بعد اینکه منو وابسته خودش کرد گذاشت رفت 

به دختر خالم گفتم ببین میخوام خودکشی کنم ولی وقتی خبر مرگ مو شنیدی این شماره اونه بهش بگو چقدر دوسش داشتم و دارم 

نگو دخترخالم همون لحظه بهش پیام میده 

اونم اومد گفت خودکشی کنی منم میکنم به جان مادرم 

و کلی از این حرفا و مسخره بازیا 

خلاصه اونقدر اون شب حالم بد بود البته دلیلش تنها این رابطه نبود دیگه اونقدرم خر نیستم😂

بعد آبجیم باهاش تماس گرفته بود که رابطه ات با آبجی من چیه که اینکارو کرده 

گفته بود هیچی مشاور دانش آموزی :)

گفته بود پس آبجیم چی میگه 

گفته بود والا من دانش آموزان دختر دیگه ای هم دارم و هیچوقت این مشکلات پیش نیومده بود 

در صورتی که به من گفته بود همه دانش آموزای دختر و به خاطر تو رد کردم 

گفتم چرا؟ 

گفت چون میخوام تمام وقت و توجهم واسه تو باشه :) 

آبجیم گفته بود بهش متوجهی داره میمیره الان؟ 

گفته به من چه؟ مرگ و زندگی دست خداست! 

همین یارو تا من یه چی میگفتم حالم خوب نی کلی پیش مرگم میشد کلی ایده های باحال پیاده می‌کرد که حالمو خوب کنه 🥲

دنبال سرگرمی بودههمین

باورم نمیشه آخه هر جا میرفت یا هرکاری می‌کرد واسم عکس میفرستاد کلی تلاش که خودشو ثابت کنه ولی بعدش اینطوری....

کسی که شروع کرد اون بود کسی که آسیب‌ دید من 💔🥲

باورم نمیشه آخه هر جا میرفت یا هرکاری می‌کرد واسم عکس میفرستاد کلی تلاش که خودشو ثابت کنه ولی بعدش ا ...

خب اون کارا برای جلب اعتمادت بوده

به زندگیت برس

اینجور شغالا زیادن

خدایا به دلم آرامش بده

عه چقد شخصیت هولی داشته اصلا ازش وایپ مثبت نگرفتم مطمئن باش با بقیه دخترایی ک ازش مشاوره میگرفتن هم همین کارها رو میکرده..عشقی در کار نبوده ب چشم یه سرگرمی بهت نگاه میکرده

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792