دیروز خواهرم اینا بهشون زنگ زدن ک بیاین خونه باغ ما
برای ۱۳ بدر خواهرشوهرمم گفته بودن مهمون میاد خونمون نمیتونیم بیایم بعد شوهرمم ب خواهرش گفته بود گفته بود مهمون خونه خاله اینا میان برا شام
بعد الان ک برگشتیم چون تو یه ساختمونیم دیدم اصلا نیستن ماشیناشون دم در نیست اصلا مهمون نیومد براشون همینم ک فهمیدن ما اومدین چراغ خواب روشن کردن ک شوهرم نره پایین
یعنی انقدر حرص میخورم دوس دارم ب شوهرم بگم اخه بخدااا خانواده خواهرم انقدر خوبن در حقشون نمیدونم چرا اینجورین اینا انقدر سردن باهمه