پدر بزرگم بستری هست حالش بده دو روز هست اومدم خونه مادربزرگم هی زنگ زد گفتم اومدم پیش مادربزرگم و جریان و گفتم با پدرش رفته بیمارستان احوالپرسی آی سیو هستش ملاقات ممنوع هست تو سالن با بابام یکه به دو کرده زبون درازی کرده بابامم تو پیده بش خلاصه صداشونو بردن بالا با باباش حراست اومده کردشون بیرون حالا بابام میگه اینقدر تو حیاط فحش داده و سر و صدا عموم نذاشته زنگ بزنن پلیس خیلی ناراحته میگه ای بچه خرده آبرومو برده همه فامیلم فهمیدن قهر کردم دیگه خوشحالم که بابام به خاطر حرف مردم نمی‌ترسه
برنگرد
چرا قهر کردی
دم بابات گرم ، کاش همه پدر مادرا بیخیال چرندیات مردم باشن
خب اینکه اینهمه زبون درازه ادبش کنید
مثل شوهره کثیف و حیوونه منه
سنگ کلیه داشت مامانش گردنش نگرفت رفت تو خونش گرفت خوابید ولی مامان من رفت پیشش موند به عنوان همراه
فرداش با مامانم دعوا کرده بود به مامانم گفته بود سیکتیر بیرون
فقط بخاطر دخترم دارم تحمل میکنم وگرنه یه لحظه هم نمیموندم
از خدا میخوام یه روز بیان بگن رفته زیر ماشین له شده ، آرزو دارم مادرش به عزاش بشینه سر سال تحویل هم همین دعا رو کردم
یا خدا
خدا کمکت کنه عزیزم ♥
اسی این بار کوتاه تیا سفت و محکم بمون سر جات
فرصت خوبیه دیگه برنگرد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز