سالی دوبار باهاشون میره جنگل جوج میزنن شب هم میمونن همه هم فامیل و آشنا هستن
چهار ساله ازدواج کردم این هر سال رفته باهاشون
یه بار نرفتیم سیزده بدر یا جایی
نمیدونم باهاش چیکار کنم
قهر و اینا هم فایده نداره امروز بهش گفتم بریم یه سر پارک بچه رو ببریم گفت نه نمیشه از ساعت ۲ گم و گور شده الان اومده میگه فردا میخام با دوستا و فامیل برم جنگل یه شب بمونم
خیلی ناراحت شدم چون تو روستاییم بخوایم بریم شهر باید ماشین گیر بیاریم تنها هم نمیزارن برم اگه تو شهر بودیم میبردم دخترمو فک کنین شاید سالی سر هم ده بار بریم پارک اونم با بقیه نه با شوهرم