عروسیم که بابام نیومد مامانم با بچه ها اومدن 100هزار پول گذاشته بودن دوسال پیش یعنی کمترین بود تا مدت ها خانواده شوهرم یجوری حرف میزدن من قبلش پول حنابندونو دادم به مامانم که بذاره ولی نذاشت بعد الان داریم خونه میسازیم رسم اینجا اینه خانواده عروس ی جعبه شیرینی و چای میارن میدن به کارگرا مامانم هر روز از کنار خونه میره یبار نگفته خسته نباشین امروز کارگره بهش گفته بود ی جعبه شیرینی بیار شوهرم بعد با کارگره دعوا کرده بود چرا زدی این حرفو انقدر من خجالت میکشم دو ساله خونه خودمم یبارنیومدن