مادرشوهرم چند ماه پیش برای برادرشوهرم خونه و ماشین خرید. در صورتی که به ما هرگز هیچ کمکی نکرده. ما یه وام احتیاج داشتیم که خودمون خونه بخریم. میخواستیم رو سندشون وام بگیریم خودمون پرداخت کنیم.گفتن نه. ولی میخوان همون وامو بگیرن برای برادرشوهرم عروسی بگیرن. در صورتی که ما عروسیمونم شوهرم گرفت. حتی کادوی عروسیمونو شوهرم بهشون داد که بدن بهم. هزار تومنم تا حالا بهمون ندادن. ولی به برادرشوهرم خونه ماشین عروسی و طلاهای زنشو میدن. بعد انتظار دارن ما ناراحت نشیم و خم به ابرو نیاریم. آخه مگه میشه الان شوهرم لج کرده میگه نمیریم خواستگاری و نامزدی. میگه ما نتونستیم خونرو بخریم مگه براشون مهم بود که الان ناراحتی اونا برامون مهم باشه. چرا بعضی مادرا اینجورین واقعا
منم اصرار به رفتن ندارم. تازه خوشحال میشم نرم. از بس بدی کردن دوس ندادم ببینمشون. من ناراحتیم از غصه خوردنا و ناراحتیای شوهرمه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
😅😅😅زندگیم الان بین 2 بیت شعر گیر کرده سعدی میگه: برخیز و مخور غم جهان گذران ، تا پا میشم حافظ میگه: بنشین و دمی به شادمانی گذران فعلا نیم خیز موندم تا تکلیفم تو بیت بعدی روشن بشه😅😅😅
ما هشت سال در بدترین مشکلاتمون دستمون جلوی کسی دراز نکردیم. الانم اگه به اون پسرشون فقط مقداری کمک میکردن حرفی نداشتیم. ولی خیلی درد داره بچه یه پدر مادر باشی برادرتو صاحب همه چی کنن ببینن تو افتادی تو مشکل و عین خیالشون نباشه.بحث فقط مالی نیست عزیزم