2777
2789

توروخدا الکی نگید دروغه زخم زبون نزنید به امام حسین دروغ نیست یه کلمه حتی 


فقط از قبل تایپ نشده یکمم طولانیه صبر پیشه کنید


دیروز دیدین چندتا تاپیک زدم شوهرم اخلاقش بده مخصوصا دو سه روزه مثل دیوونه هاست


تازه از جایی برگشته بودیم یکم خوب بود رفت خونه مادرش برگشتنی 


من رو تخت خوابیده بودم اومد پیشم


یهو گفت یچیزیه چند روزه داره اذیتم میکنه منم بایر توروبسوزونم


گفتم باشه بگو 


گفت یادته گفتی بخاطر اینکه برادرت و خواهرت مشکل ذهنی دارن مارو فرستادن آزمایش


مادر خودت هم مشکل داره 


منم خیلی عصبی شدم (کلا قضیه اینکه اینا خواهر و برادرش مشکل ذهنی و جسمی دارن خجالت میکشن همش قایمشون میکنن من حامله ام رفتم دکتر فرستاد آزمایش ژنتیک این پرسید چرا من گفتم


مادر منو هم گفت الکی گفت که مثلا تهمت بزنه وگرنه مادرم سالمه سالمه فقط خیلی باسیاست نیست)


من چیزی هم بهش نگفتم فقط عصبانی شدم گفتم از جلو چشمام برو 


اونم یه سیلی محکم زد 


آروم گفتم عوضی 


که یهو یدونه محکم زد از اون طرفم چشمم باز بود صاف خورد وسط چشمم 


یه لحظه حس کردم چشمم کور شد انگار له شد 


کلی جیغ کشیدم


ادامه داره

این بیشرفم جای اینکه نگران چشمم باشه فقط می‌رساندم جیغ نکشم خانوادش یا کسی بشنون


هی هم از یخچال یخ می‌آورد که بزارم کبود نشه کسی بفهمه من نمیزاشتم


بعدش زنگ زد مطب وقت گرفت سریع رفتیم تو راه کلی بد و بیراه هم گفت


هی میگفت برو پزشک قانونی هرجا میری برو طلاقت میدم از هیشکی ترسی ندارم


رفتیم دکتر خداروشکر نگاه کرد گفت سالمه فقط التهاب داره قطره داد گفت تا چند روز درد هم میکنه


من قصد داشتم از اونجا زنگ بزنم پدرم بعد هم برم پزشکی قانونی

که شروع کرد به تهدید که بری دادگاه نمیام دنبالت تاوانش هرچی که باشه قسم می‌خورد


بعد گفت به پدرت هم نباید بگی 


منم نرفتم دادگاه گفتم بعدا همه کاره کوزه سر من میشکنه


اما واقعا قصدم طلاق بود گفتم منو ببر خونه بابام


تو راه بودیم که کم کم شروع کرد به التماس

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

گفت من میرم قم تو هم بیا اصلا قبول نمیکردم 


هی اصرار و اصرار آخرش گفت بیا تو برگشتنی برو خونه بابات اگه خواستی تو راه هم فحشم بده


اول خواستم قبول نکنم اما گفتم من که حامله ام برم کسی نمیزاره جدا بشم برم ببینم خدا چی میخواد


قبول کردم

تو راه اولش کلی بد و بیراه گفتم بعد بیخیالش شدم اونم شروع کرد به یخ خریدن هی میگفت بزار رو چشمت کبود نشه 


هر چی میخواستم میخرید 


دیگه بعدش دعوا هم نکردیم رفتیم زیارت هر چرت و پرتی خواستم گرفت 


الان هم داریم برمیگردیم میگه به کسی نگو بگو از پله برقی افتادم خوردم به میله اینطور شده


بنظرتون چیکار کنم

لایک

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            
بیشتر ببینید

عزیزم ما کاری از دستمون بر نمیاد وقتی شما زن یه ادم سادیسمی شدی

با وجود دونستنش باردارم شدی 

الانم داری ادامه میدیی و میخوای کسی ندونه 

خب متاسفانه زندگی تااخر کنار این ادم همینه بدتر میشه بهتر نمیشه

فقط 6 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

یه بار کوتاه بیای تا اخر عمر باید بخوری و‌کوتاه بیای

فقط به امید این زنده ام که روزی درمان سی پی بیاد❤️ که منم نشستن و راه رفتنه پسره کوچولوم فرشته ی بی بالم و ببینم❤️ پسرم با تو، تو این جاده ها بدون امیدم میتونم زندگی کنم🫂

یاخدا یااااخدااااا این وحشی رو از کجا پیدا کردی😐یه سیلی زدت فقط آروم گفتی عوضی؟

خب بیشتر میگفتم میکشت هم خودمو هم بچه رو

به مامانم فقط گفتم ناراحت شده ولی گفت به پدرت نگو

بچه بی پدر رو چجور بزرگش کنی

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792