2777
2789
عنوان

دعوای لفظی با جاری

| مشاهده متن کامل بحث + 391 بازدید | 27 پست
حسودی بهت میکنه عزیزم ...خودش بچه نداره

این از اون حرفها بود

حالت امروز بده؟ اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائل ناخوشایند برخورد میکنم و یهو میبینم ای بابا درد من چقدر کوچیکه 

بیشتر ببینید
منم خانومممخاطب حرف ایشون شما نیستیمطمئنی افسردگی و خستگی نداری؟همسرت کمک میکنه ؟بچه دوم ات چند وقتش ...

۹ ماهشه،خسته که خیلی هستم،افسردگی ندارم،اما بارداری خیلی سختی داشتم و تمام مدت تنها بودم 

این جاریم کلا دهنش باز نمیشه به یه حال پرسیدن هربار حرف میزنه یه طعنه ای به یکی میزنه و یکی رو ناراحت میکنه،تا جایی که شوهرش بهش گفته بود تو خانواده ما وقتی میایی اصلا حرف نزن😐بخدا ...

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

منم ریزبین و نکته سنجم و به قول شوهرم دنبال حرف میگردم اما از ریزبینی شما تعجب کردم خوب صدبار بره دستشویی مگه مهمه؟بعدم اصلا با شما نبوده که خودشو گفته 

کاش میشد از کسانی که مرده اند پرسید: آیا بالاخره رنج های بشر  پایان یافت؟
۹ ماهشه،خسته که خیلی هستم،افسردگی ندارم،اما بارداری خیلی سختی داشتم و تمام مدت تنها بودم این جاریم ک ...

خودت رو مخاطب هیچ حرفی اش ندون حتی اگر توی روت بگه 

اگه یکی توی خیابون حرفی بزنه بهت بر می‌خوره؟ نه

ایشونم به همون روش حساب کن

برای خودت وقت بساز

بچه نه ماهه و هشت ساله خیلی سخته با هم 

خوابت رو درست کن 

از همسرت جدی کمک بخواه


حالت امروز بده؟ اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائل ناخوشایند برخورد میکنم و یهو میبینم ای بابا درد من چقدر کوچیکه 

بیشتر ببینید
خودت رو مخاطب هیچ حرفی اش ندون حتی اگر توی روت بگه اگه یکی توی خیابون حرفی بزنه بهت بر می‌خوره؟ نهای ...

آره واقعا البته،همیشه هرحرفی خواسته زده منم محل نذاشتم،اما این بار بهم برخورد واقعا...

جای من باشی چیکار میکنی پس جاریم اومد کوبید فرق سرم که نازایی بعد فهمیدن بارداریمم که هزار جور بهم تهمت زد خداروهزاران مرتبه شکر دقیقا دوماه بعد اون حرف جاریم فهمیدم که باردارم بعد پنج سال دوا و درمون دلمو خیلی بدجور شکست 

امضای خدا پای تک تک آرزوهاتون
جای من باشی چیکار میکنی پس جاریم اومد کوبید فرق سرم که نازایی بعد فهمیدن بارداریمم که هزار جور بهم ت ...

میدونی 

به جان دوتا بچهام قسم میخورم

به صدای اذان که میاد قسم میخورم،دعا میکنم براش که به قبل تولد ۳۵ سالگیش باردار بشه و بچه گیرش بیاد ،که بقیه ذوقش کنن،باردار بشه که متوجه بشه هیکل آدم تغییر میکنه،مادر بودنو درک کنه ،من که بهش تکه و کنایه نمی ندازم،اما بفهمه وقتی آدم باردار باشه و البته تنها چقدر سخته ،حالا منم نخواستم حالی ازم بپرسه،اما خوب خدا رو خوش نمیاد به کسی که تازه زاییده و داره شیر میده یا تیکه بندازه یا مسخره کنی

میدونی به جان دوتا بچهام قسم میخورمبه صدای اذان که میاد قسم میخورم،دعا میکنم براش که به قبل تولد ۳۵ ...

خدا بچه هاتو حفظ کنه بله سخته منم دوتا پنج ساله و دوساله دارم

امضای خدا پای تک تک آرزوهاتون
۹ ماهشه،خسته که خیلی هستم،افسردگی ندارم،اما بارداری خیلی سختی داشتم و تمام مدت تنها بودم این جاریم ک ...

ببین گلم متاسفانه من هم با جاریم همین مشکل داشتم اون قبل از من ازدواج کرده بود و بچه دار نمی شد بخاطر حرف های خونه پدر شوهر خواه ناخواه روی من حساس شده بود کوچک ترین احترام به من می داشتند ناراحت می شد تمام تلششو می کرد که من پیش اونا خراب کنه 

خدا می دونه هرگز بهش نگفتم بچه دار نمیشی در حالی که خیلی بهم تیکه می نداخت اما من با سکوت رد می شدم نه اینکه ازس بترسم دوست نداشتم دلش بشکنه ترس از خدا داشتم دید من کارش ندارم دیگه اونم الان خیلی بهتر شده چیزی بهش نگو اون می خواد با این کارها حرف ها بگه مقلا بچخ برام مهم نیست

ببین گلم متاسفانه من هم با جاریم همین مشکل داشتم اون قبل از من ازدواج کرده بود و بچه دار نمی شد بخاط ...

بخدا من هرچی اینجا قسم بخورم،که گاهی با این خانم دهن به دهن نشدم و تیکه ننداختم کسی باور نمیکنه،من هیچوقت توی این ده سال هیچ تیکه ای بهش ننداختم،بهم تیکه انداخته تو روم جواب ندادم،حتی یه سوال اضافی ازش نپرسیدم نه اینکه خودم رو بگیرم گفتم شاید نمیخاد با من اصلا ارتباطی داشته باشه،اما آدم که جاری باشع بالاخره موقع ظرف شستن ممکنه کنار هم قرار بگیره یادمه یبار موقع ظرف شستن یه سوال پرسیدم نمیدونم درمورد شوینده بود یا ظرفهاییکه میشستیم جواب منو اصلا نداد،انگار میخاد وانمود کنه من وجود ندارم،یا عروسی برادرشوهرم که بود ما سر یک میز بودیم اولش شوهرمم کنارم بود اونم شوهرش و خواهر خودش کنارش بودن بعد که آقایون رفتند انقدر با خواهرش درگوشی حرف زدن انگار من وجود ندارم،...تا آخر مهمونی و تا زمانی که شوهرامون بیاد من تنها نشسته بودم این با خواهرش درگوشی و پچ پچ و خنده ...انگار نه انگار ده ساله جاری هستیم و اقلا یه نون نمکی خوردیم

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792