،آجیل و تو پیاله ریخته بودم رو هرمیز دوتا بود
هر مهمونی اومده بود چندتا خورده و...
دوتا از فامیل های شوهرم همزمان اومدن خونمون یعنی در عرض یه ربع دوتا پیاله هر میزها خالی شد،هربار میخوردن هرهر میخندیدن به همسرم میگفتن شنیدیم پسته دونه ای پتج هزار تومنه ،همسرمم از حرصش پیاله هارو پر میکرد که براش فرقی نداره
قومتاتار اینجوری حمله نکردن جایی...نزدیکیهکیلو آجیل تمومکردن
حس میکنم از عقده اینجوری کردن هی از هم میپرسیدن فرشش ابریشمه؟چند رجه ؟بلورهای من کریستال چک جلو چشمم پیشدستی هارو برمیگردندن از اصلاتش مطمئن باشن که یهو فیک نباشه واقعا خیلی ندید بدید بازی در آوردین