قضاوت نکنید بذارید تعریف کنم بعد هرچی خواستید بگید
این خانوم غریبه نیست اتفاقا فامیل نزدیکمونه ک دفعه ازدواج کرد طلاق گرفت
منم مامانم سرطان داشت فوت کرد
اون اومد زن بابام شد گفت گناه داره مامانش مثل خواهرم بوده میخوام خودم بزرگش کنم
سال اول با کلی مهربونی اومد منم کلاس اول بودم
به امام حسین ب خاک مامانم قسم از همون موقع تا الان صدا از سنگ در میاد از من در نمیاد از بس ارومم دنبال بحث نبودم باهاش امروز زدم ب سیم اخر