2777
2789
میروم خسته وافسرده وزار سوی منزلگه ویرانه خیش بخدا میبرم از شهر شما دل شوریده ودیوانه خویش

شهبخش...پریوش...چ بد کرد شوور کرد

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

میروم خسته وافسرده وزار سوی منزلگه ویرانه خیش بخدا میبرم از شهر شما دل شوریده ودیوانه خویش

شمع من دور تو گردم که به کاخ شب وصل

هر که توفیق پری یافته پروانه توست

کاربر آقا 🙌                سخته ، نه ؟

تا تویی درخاطرم با دیگران بیگانه ام با خیالت همنشین در گوشه ی میخانه ام

مرا صورت پرستان خوار دانند ولی سیرت پرستان میستانند

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که تو هم راهنمایی


یارب ان نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از دست حسود چمنش

کاربر قدیمی ام نمیدونم چرا بیخودی تعلیق شدم 

[QUOTE=376802633]می‌خورد خونِ دلم مردمک دیده، سزاست که چرا دل به جگرگوشهٔ مردم دادم[/QUOTE


من پریشان دیده میدوزم بر او

بیصدا نالم که، اینست آنچه هست

خود نمیدانم که اندوهم ز چیست

زیر لب گویم، چه خوش رفتم ز دست


هیچ جز حسرت نباشد کار من

بخت بد، بیگانه‌ ای شد یار من

بیگنه زنجیر بر پایم زدند

وای از این زندان محنت بار من🖤



می‌خورد خونِ دلم مردمک دیده، سزاستکه چرا دل به جگرگوشهٔ مردم دادم

من آن گلبرگ مغرورم ک میمیرم زبی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
من آن گلبرگ مغرورم ک میمیرم زبی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم

مرامهر سیه چشمان زسر بیرون نخاهد شد قضای آسمان است این ودیگر گون نخاهد شد 

کاربر قدیمی ام نمیدونم چرا بیخودی تعلیق شدم 
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792