ما تو فامیلمون اصلا پزشک نداریم ،من امسال با کمک خدا پزشکی قبول شدم و تازه عید به فامیل گفتیم(یعنی بحثش پیش میومد میگفتیم)دیشب دخترداییم که یه سال ازم کوچیکتره و یه دختر دوساله داره با شوهرش اومدن خونمون ,ما یجورایی باهم بزرگ شدیم و من واسه ازدواجش کلی خوشحال شدم و تبریک گفتم اونموقع،تازه همیشه چون از من زودتر ازدواج کرده و بچه دار شده یه حس برتری میکرد نسبت بهم,دیشب وقتی فهمید قبول شدم نه تنها تبریک نگفت بلکه سریع بحثو عوض کرد...واقعا ناراحت شدم ازش...
وقتی جنازه ازخودت نباشه حلوا به دهنت شیرین میاد.از درددیگران گفتن راحته. جلیقه نجات رو تن ماهی کنی میشه جلیقه مرگ توی زندگی برای همه نسخه یکسان نپیچ.همه مث هم نیستن توی بچگی استخونام درد گرفت گفتن داری قد میکشی فهمیدم بهای رشد تحمل درده
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است...