ببین یه چیزی میگم عین واقعیته، خیانت به ذات طرف بستگی داره
پدر من دائم ماموریت بود سراوان و ایرانشهر و مریوان
تمام بار زندگی رو دوش مادرم بود خودش زمین خرید خودش ساخت تربیت بچه ها همه چی الان چند ساله پدرم بازنشسته شده همه جا گفته زن من شیرزنه همه چیم مدیون اونه،هرچی داریم به اسم مادرمه. چون ذات پدرم درسته هیچ وقت به مادرم کمتر از گل نگفت
دقیقا اینی که گفتی پدر مادر من بود😭😭😭
پدرم شرکت نفت میرفت ۲۱ روز
مادرم توی روستامون ویلا ساخت خودش تنهایی ...
پدرم همیشه میگه زندگی ما از برکت وجود مادرت هست که یه شیرزنه
همیشه بهش میگه سرلشگر....
میگه تو باید وزیر وکیل میشدی توی خونه من کم رشد کردی ...
با اینکه مامانم الان مدیره
ولی بابام میگه حق ت بیشتر بوده
خیلی ....
مادرم بعد ازدواج ادامه تحصیل داد پزشکیاری خوند
میگفت پدرت اصرار می‌کرد میگفت تو باهوشی درس بخون دکتر شی؛
منم میگفتم ولم کن نمیخونم ... اگر دکتربودم زن تو نمیشدم که ...
پدرم میگفته : ترجیح میدم دکتر شی ولم کنی تا اینکه به خاطر بیسوادی و بی هنری بمونی باهام؛
خلاصه مامانم خوند و توی شغل ش پیشرفت کرد هرجا میره سخنرانی این خاطره رو میگه
لطفاً گزارش بزنیدددددد دوتا تاپیک اخرمو شناسایی نشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز