مخارجم تو عقد گردن شوهرمه اجازم دست بابامه جالبه

عزیزان میشه ازته قلبتون سرنمازوافطاروسحردعام کنیدمعجزه کنه خدابرام ومشکلم فوری حل بشه بحق ماه پربرکت رمضان

لطفایه صلوات بفرستیدبرام

با اجازه اسی  تایپکت آخرم بیایید عکس سفره افطارم واسه مهمونام هست

بحث خرج جداست ربطی به هم ندارن میخواد عزت واحترام دخترش حفظ شه تا زمان عروسی.وگرنه مستقیم برن زیر یه سقف دیگه عقد وعروسی معنا نداره

عزیزم بعضیا هنوز رسما قدیمیارو البته بعضی از قدیمیا والا مادربزرگ من با این که قدیمیه بهم میگه تا قبل از عقد فقط باید بشناسین همو اصلا باهم تو اتاق نخوابین که اگه خواستین جداشین سخت نباشه ولی اگه عقد کردین دیگه زن وشوهرین محرم وحلال همین چه عروسی بگیرین چه نگیرین

مامان منم همین بود ... توی ایران هنوز خیلی ها افکارشون مال عهد قجره...خودتو ناراحت نکن این روزا تموم میشه

یعنی تا جشن نگیرن زن وشوهر نیستن؟؟حتما باید باهم بخوابن تا زن وشوهر حساب بشن؟؟

همین الانم عقد و عروسی معنا نداره به هر حال خانمشه و اختیار همو دارن هرکاری کنن 

فقط باید رابطه ی کامل انجام ندن

عقد معنا داره ولی جشن عروسی معنا نداره

دقیقا

اسی هر کاری می کنی، فقط حواست باشه که بابات را پیش شوهرت کوچیک نکنی، تا می تونی به پدرت بها بده، پیش همسرت ازش تعریف کن، بدش را نگو، از جیب خودت خرج کن و بگو بابام خریده، مامانم داده.... عزت و شخصیت خانواده ات را حفظ کن و البته سعی کن سریع برید سر خونه و زندگی خودتون. 

منم دقیقا شرایط شما را داشتم. شاغل بودم، همسرم برام همه کار می کرد و بابام فقط سخت گیری. ولی من به هیچ عنوان اجازه ندادم که شوهرم از این مسائل بویی ببره. خودم شرایط را مدیریت کردم و سریع هم رفتیم سر خونه و زندگی خودمون. بابام یک ریال برام هزینه نکرد، نه جهیزیه و نه عروسی. همش را خودم دادم (پس انداز داشتم) ولی الان هم بعد از حدود 20 سال به همسرم میگم که مثلا این اتو را بابام از فلان جا برام خرید و... 

دقیقا همینطوره . همسر منم تمام مخارجم رو میده(عقدیم) اولش خانوادم گفتن حق خواب و بیرون رفتن و خونه ی پدرشوهر رفتن و بستن در رو ندارید!😦 

اما بعدها که دیدم خانوادم حتی یه شکلات برام نمیگیرن گفتم دروقتی که اختیار مخارجم با شما نیست اختیار خودمم نیست الان بعضی اوقات کنارهمسرم میخوابم هر وقت وقت داریم بیرون میریم برای خرید و باشگاه و تفریح و… خونه ی پدرهمسرمم زود به زود میرم‌سر میزنم . درسته احترام واجبه اما دیگه ما همسر همیم این چیزا معنا نداره

دقیقا همینه

منظورم همین بود که عقد و جشن عروسی فرقی ندارن

ولش کن به نظرم باهاش بحث نکن اصلا 

زودتر عروسی بگیریدبرید

همسرم خداروشکر خیلی خوبه وگرنه اینقدر خانوادم جلوش هزاران حرکت زدن یبار به روم نیاورد و نگفت خانوادت اینطورن و اونطورن 

خانوادم به شخصه بهش فهموندن که من براشون اصلا اهمیتی ندارم و بهم کلی بی احترامی کردن