2777
2789
عنوان

ماجرای دعوای دیشب منو نامزدم

1373 بازدید | 61 پست

چند شب پیش ساعت2پیام دادم بهش بیدارش کردم از خواب کلی ناراحت شد ب رو خودش نیاورد

دیشب مامانم اینا رفته بودن مسجد

بابامم یک شب میومد

بهش گفتم من میترسم اگه میشه بیدار باش چت کنیم تا بابام بیاد 

ساعت یک شد و اینا بابام نیومد بعش گفتم تو بخاب من نمیترسم

بهم گفت تو اینقدر بیشعور و بی درکی نمیفهمی از صب سرکارم دوباره صب زود باید بیدار شم

دیگه نمیتونم با اخلاقت بسازم 

دیگه نمیخامت 

برو از زندگیم شکارتو نبینم رو گوشیم

میگفت همش مثل بچه هایی یکم ادم باش و فلان .....

الان چ پیامی بدم عذر خواهی کنم

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن زیره "رژیم فستینگ "گرفته

عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم رژیم فستینگ بگیرم. سریع دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف خوب هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

تنهایی چه ترسی داره؟

خسته بودحق داشت

مثل اونوقتاهنوزدلم برات لک میزنه                                  حسرت نداشتنت پیرشده عینک میزنه                                       

مردها از زن های چسب خوششون نمیاد

زن ها هم یه چیزی شنیدن فکر میکنن هر چی بیشتر ناز کنن یا بگن می‌ترسیم و بچگونه رفتار کنن مردها براشون غش میکنن

اگه شما از تنهایی میترسیدی خانوادت نباید تنهات میذاشتن

الانم دیگه معذرت خواهی نکن ولی رفتارتو عوض کن

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز