ینی امکان نداره یه حرفی بهش بزنم به کسی نگه اصلاااااا نمیشه بهش اعتماد کرد واقعا من به عنوان دختر حرفامو به کی بگم صب پا نشدم خواهرم داداشم بابام خاله هام زنداییام همه جا پر شده
انگار چاو میزارن زیر گلوش میگن هر چی بلدی بگو
عصاب خورده از دستش کلی سر این باهاش بحث و دعوا میکنم متوجه نمیشه
ای خدا اخه ببین منو😭
نگو بهش خب
خب چیزی نگو اون بنده خدا رو که نمیتونی الان عوضش کنی خودتو تغییر بده
همچین مادری خیلی معلومه ساده لوحه وحرفی واسه گفتن ندارم احتمالا یا میخواد فضا رو عوض کنه نمیدونه چیکار کنه باهاش صحبت کن بگو که ناراحت شدی از حرفاش چندبار بگی دیگه تکرار نمیکنه
مدام تو اتاق منه سرک میکشه فضولم هست بارها امتحان کردم میخام کاری انجام بدم
مثلا میخاستم برم سرکار انقد به این و اون گفت اصلا جور نشد برم
نمیدونم مشکل نحسی اطرافیانه یا دهن لقی مامانم
اصلا کلا کازش شده بیاد تو اتاق من سرک بکشه بره به بقیه بگه
بخدا خسته شدم
برو باهاش حرف بزن و انقدر ازش حرف بکش که تخلیه بشه بعضیا آبشار سخن دارند اونم چون خیلی بهت احساس نزدیکی میکنه فکر نمیکنه داری عذاب میکشی فقط دنبال یه جفت گوش برای شنیدن میگرده حالا هر گوشی حالا سعی کن اون گوش تو باشی
