2777
2789
عنوان

اومدیم مهمونی بعدفهمیدم افطار

280 بازدید | 14 پست

برادر شوهرخواهرم وزن وبچش هم هستن من یک سال و نیمه ندیدمشون تومهمونی میدیدم اونا هستن نمیرفتم حالم ازشون بهم میخوره حالم بدمیشه میبینمشون شوهر هیزه همش برام زبون درمیاره یه جوری نگام میکنه آدم خجالت میکشه همه فهمیدن من اصلا بهش محل نمیذارم زنش اخلاقش بده همش اخم میکنه زنش میدونه من مقصر نیستم تقصیر شوهرشه خداچیکارکنم کاش میشد برم خونمون😫😫😫😫

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن زیره "رژیم فستینگ "گرفته

عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم رژیم فستینگ بگیرم. سریع دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف خوب هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

تا افطار که خیلی مونده عذر خواهی کن بگو معذبم برو خونتون ....

 اگه هم موندی در حد تبریک عید باهاشون در ارتباط باش تو اشپزخونه خودتو مشغول کن شوهرشو نبینی 

کاربری دست دو نفره

تا افطار نمون،واقعیت هم بگو، بگو ما خیلی وقته با اینا رفت آمد نداریم، ان شاء الله یه روز دیگه که نبا ...

فهمیده من اونجام میخواد بیاد مامانش گفت فلانی و مامان باباش اومدن میخواد بیاد😒

چشمک میزنه؟ چندسالته؟ نگات کرد چنان چشم غره برو با حالت عصبانی دندوناتو بهم فشار بده ببینه حالیش شه ...

منومیبینه زبون درمیاره یه بارداشتم پذیرایی میکردم دستشو زد به دستم 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز