از دیروز شروع شد راجب راحت بودن یکی از فامیلامون که متاهلم هست با من ، همش تقصیرو انداخت گردن من که تو به شوخیاش میخندی تا بحثمون بالا گرفت کلی کتک کاری کردیم امروزم خونه هبچکس نرفتیم با این سر وضع زخمی و کبود ، واقعا احساس میکنم از متاهلی خسته شدم با اینکه همو دوس داریم ولی گاهی کنترل عصبانیتم از دستم در میره
مادرشوهرمم امروز زنگ زد کلی بهش توپیدم
الانم جا خوابمو جدا کردم اومدم این اتاق درم قفل کردم
پلنی ندارم از فردا چیکار کنم