رو خیلی چیزا که سخت میگرفتم قبلا دیگه سخت نمیگیرم
نمیدونم من کلا ادم سخت گیری بودم مثلا عاشق کسی هم بودم نمیذاشتم دستمو بگیره اما الان که ام اس گرفتم دیگه اینکه کسی که دوستش دارم بوسم کنه خوشحالمم میکنه
اما ته دلم یه عذاب وجدانی هم هست
به خودم میگم دختر این همه تو این زندگی غصه خوردی سخت گرفتی سختی کشیدی اخر یه چشمت کور شد ام اس گرفتی
چرا عذاب وجدان داری؟ حتی رفتم به مامانمم گفتم گفتم مامان از اینکه کسی دستمو بگیره یا بوسم کنه عذاب وجدان میگیرم
مامانم گفت مگه تو خوشحالی منو نمیخوای؟ من فقط میخوام تو خوشحال و سالم باشی پس چرا انقدر حساسی
ولی ته دلم همش احساس گناه دارم نمیدونم چرا