ببین من نمیدونم دامادتون چجورادمیه
ولی من خیلی میرفتم میگفتن نرو
بچه بودم دامادمون چشم ودل پاکه ها
فقط منت میذاره الان همش سرخواهرم منت میذاره
من اصلا شام وناهارم نمیرفتن عصری ی سر
میگه ک من خرجشو میدادم
خواهرم تنها بود همش میگف توروخدابیا منم میرفتم